عبد صالح خدا «رجبعلی نکوگویان» در سال 1262 هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک پیشهور ساده بود وهنگامی که 12 ساله بود پدرش از دنیا رفت و او را که از نعمت خواهر و برادر تنی بیبهره بود تنها گذاشت.
از جناب شیخ نقل شده است که احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش زمینه ولادت او گردید.
خانه شیخ خانهای خشتی و ساده بود که از پدرش به ارث برده بود و در مولوی کوچه سیاها (شهید منتظری) قرار داشت که تا آخر عمر در آنجا میزیست و امروز به نام حسینیه جناب شیخ رجبعلی معروف شده است. لباس شیخ بسیار ساده و تمیز بود نوع لباسی که او میپوشید نیمه روحانی بود چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن میکرد عرقچین بر سر میگذاشت و عبا بر دوش میگرفت او در لباس پوشیدن هم قصد قربت داشت غذایش بیشتر از طعامهای ساده مثل سیب زمینی و فرنی بود.بر سر سفره دو زانو مینشست و به طور خمیده غذا میخورد و گاهی هم بشقاب را به دست میگرفت و همیشه غذا را با اشتهای کامل میخورد.
کار شیخ یکی از شغلهای پسندیده در اسلام است و شغل لقمان حکیم است که پیامبر خدا فرمود کار مردان نیک خیاطی است (میزان الحمه ج 4 ص 1620 _ 1182 _ 5478) بنا بر همین شغل به شیخ رجبعلی خیاط معروف شد.
ایشان در تعبد طریقه سیر و سلوک جناب شیخ با مسلک مدعیان طریقت تفاوت اصولی داشت او هیچ یک از فرقههای تصوف را قبول نداشت گاهی میفرمود: کربلا بودم دیدم طایفهای میآیند شیطان مهار شخصی را که در جلو آنها حرکت میکرد در دست داشت پرسیدم: اینها کیستند؟ گفتند: .... ایشان طریقت، شریعت و حقیقت را با هم داشتند و مانند دراویش پشت پا به شریعت نمیزدند. ترجیع بند زندگیاش کار برای خدا بود و راه و سیر و سلوک را در چهار چیز میدانست:
1_ گدایی در خانه خدا
2_ توسل به ائمه هدی علیهمالسلام
3_ احسان به خلق
4_ کسب اخلاق الهی
جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود همیشه دو زانو مینشست به پشتی تکیه نمیکرد کمی دور از پشتی مینشست خیلی آرامش داشت اغلب خندهرو بود به ندرت عصبانی میشد. انتظار فرج یکی از ویژگیهای بارز او بود و ارادت ویژهای به حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) داشت و منتظر واقعی آن حضرت بود. میفرمود اغلب ما اظهار میکنیم که امام زمان (عج) را از خود بیشتر دوست میداریم و حال آنکه بیشتر برای خود کار میکنیم تا برای ایشان.
ایشان در مورد منتظر واقعی میفرمود: پینه دوزی در شهر ری به نام امامعلی آذری زبان که عیال و اولادی نداشت و مسکن او هم ظاهرا در همان دکانش بود حالات فوقالعادهای داشت و خواستهای جز فرج آقا نداشت. وصیت کرد او را در پای کوه بیبی شهربانو در حوالی شهر ری دفن کنند هر وقت به قبر ایشان توجه کردم حضرت صاحب (ع) را در آنجا دیدم.
ایشان به اشعار عرفانی و اخلاقی بسیار علاقهمند بود بیشتر وقتها مواعظ خود را با اشعاری از مثنوی طاقدیس ملااحمد نراقی زینت میدهد او عاشق و شیفته حافظ بود اشعار مرحوم فیض کاشانی را میخواند طوری که صدای ایشان با حالات عرفانی شان در و دیوار را به وجد میآورد.
جناب شیخ هرچند از دانستنیهای رسمی حوزه و دانشگاه بیبهره بود ولی در عالم معنا محضر بزرگان علم و معرفت کسانی همچون عالم بزرگوار آیتالله قاضی، مرحوم آیتالله محمدعلی شاهآبادی و مرحوم آیتالله میرزا جمال اصفهانی و، آیتالله میلانی آیتالله بروجردی، آیتالله کوهستانی را درک کرده بود.
نقطه عطف و راز جهش در زندگی شیخ ماجرایی است تکان دهنده، عبرتانگیز و آموزنده شبیه داستان حضرت یوسف و ابن سیرین که همان توحید تجربی است. فقیه عالیقدر حضرت آیتالله سیدمحمد هادی میلانی (ره) به این داستان اشاره نموده از قول شیخ: که در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم رجبعلی خدا تو را خیلی امتحان کرده بیا و یک بار ت خدا را امتحان کن و از این جرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرفنظر کن و سپس عرضه داشتم خدایا! من این گناه را به خاطر تو ترک میکنم تو هم مرا برای خودت تربیت کن. همین کف نفس و پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او گردید چنانکه خود فرمود: روزی از چهار راه مولوی و از مسیر خیابان سیروس به چهارراه گلوبندک رفتم و برگشتم، فقط یکچهره آدم دیدم.
ایشان میفرمود: مراقب دلهایتان باشید، غیر خدا را در آن راه ندهید تا ببینید آنچه را دیگران نمیبینند بشنوید آنچه را دیگران نمیشوند.
در جای دیگر اشاره دارد: اگر چشم برای خدا کار کندمی شود عینالله اگر گوش برای خدا کار کند میشود اذن الله، اگر دست برای خدا کار کند میشود یدالله تا میرسد به قلب انسان که اگر برای خدا باشد میشود عرشالله.
جانب شیخ چنان در خدا غرق بود که وجود او را خدا مسخر کرده بود غیر از او نمیدید و هرچه میدید خدا میدید اول و آخر کلامش خدا بود و در نتیجه شدت محبت به خدا و اهل بیت علیهم السلام حجابی میان او و خدا و اهل بیت نبود و به تمام عوالم راه داشت، با ارواح در برزخ از آغاز خلقت تاکنون صحبت میکرد آنچه را هر کس در دوران عمر خود طی کرده بود به محض اراده میدید و نشانههای آن را میگفت و آنچه را اراده میکرد و اجازه میدادند آشکار میکرد.
از مرحوم مقدس که از واعظان به حق و اهل تقوا و تقدس بود درباره صحت حدیث پیامبر اکرم (ص) پرسیدند که فرموداگر نبود شیطان برگرد دلهای آدمیان هر آینه انسانها ملکوت را میدیدند (میزان الحکمه ج 10 ص 4988 _ 3390 _ 16945) پاسخ دادند: آری سوال کردم: شما ملکوت آسمانها و زمین را میبینید؟ پاسخ دادند: خیر _ ولی شیخ رجبعلی خیاط میبیند که نمونههای بسیاری از ایشان در کتاب کیمیای محبت نقل شده است.
او از تاثیر نفس و قدرت سازندگی بالایی در تربیت جانهای مستعد برخوردار بود یکی از شاگردانش نقل میکند روزی من و شیخ همراه مرحوم آیتالله شاه آبادی در میدان تجریش میرفتیم. شخصی به ما رسید و از آیتالله پرسید: شما درست میگوئید یا این آقا؟ (اشاره به شیخ). آیتالله فرمود: من درس میدهم و دیگران یاد میگیرند ایشان انسان میسازد و تحویل میدهد.
تاثیر کلام و رمز اصلی سازندگی شیخ در عمل به حدیث حضرت امیرالمومنین (ع) است که در این باره میفرماید: هر کس خود را پیشوای مردم سازد باید قبل از آموزش مردم به خود بپردازد و قبل از آنکه دیگران را با گفتار ادب کند به رفتار خود را تربیت نماید همین گونه بود که او لحظهای از خدا غافل نبود.
همیشه میفرمود: هر سوزنی برای غیر خدا زدم به دستم فرو رفت.
محورهای اصلی سخنانش توحید، اخلاص، محبت به خدا، حضور دائم، انس با خداف خدمت به خلق، توسل به اهل بیت، انتظار فرج و پرهیز از محبت دنیا، خودخواهی و هوای نفس.
او سخنانش همانند قرآن دلنشین بود، سفارش شیخ در آفت زدایی دل از محبت خدا کسب معرفت شهودی که تا حاصل نشود انسان عاشق به کمال مطلق نیرسد و لازمه تحصیل معرفت شهودی ترک محبت دنیاست. شخص دنیاطلب و هوسران هرگز به آمال و آرزوهای خود نمیرسد و هیچوقت قلب و دل او قرار پیدا نمیکند تا صاحبش در آن جای گیرد وقتی حضرت عیسی (ع) به معراج میرفت به آسمان چهارم رسید خطاب رسید او را تفتیش کنید یک سوزن به یقه حضرت مشاهده کردند، خطاب رسید چون به این سوزن علاقه داشته همانجا او را متوقف سازید والا او را تا آسمان هفتم هم بالا میبردند.
پس از گم شدن حضرت یوسف (ع)، حضرت یعقوب (ع) خیلی محزون بود و سالها با خدا مناجات و اظهار عشق و محبت میکرد، خطاب رسید در یک آه تو یوسفت بود کنایه از اینکه باید محبت او را از دلت بیرون کنی.
یکی از شاگردان مرحوم شیخ نقل میکند که آن بزرگمرد همواره به گدایی دربخانه خدا سفارش میکرد و میفرمود: شبی یکساعت دعا بخوانید اگر حال دعا نداشتید باز هم خلوت با خدا را ترک نکنید.
ادعیهای که معمولا از سوی شیخ سفارش میشد دعای عدلیه، دعای توسل و دعای یستشیر بود و دیگر مناجات حضرت امیر (ع) در مسجد کوفه که با ذکر (مولای یامولای) همراه است مناجاتهای پانزده گانه حضرت سجاد ع، رانیز فراوان توصیه میکرد و میفرمود: هر یک از این پانزده دعا، یک خاصیت دارد . مثلا مناجات تائبین محبت دنیا را کم میکند . مرحوم شیخ یکی از خواص تلاوت صبحگاهی سوره صافات وتلاوت شبانگاهی سوره حشر را دست یافتن به صفای باطن میدانست و برای سوره واقعه اثر فراوانی قایل بود.
از دستورهای شیخ برای مداوت براذکار اینهاست:
1- برای افزایش قدرت انسان در غلبه بر نفس ذکر: یا دایم یا قایم
2- برای دوستی خداوند متعال در دل: هزار صلوات تا چهل شب
3- برای سرکوبی نفس: هر روز سیزده مرتبه ذکر: اللهم لکالحمد و الیک المشتکی و انت المستعان.
4- برای چیرگی بر نفس: مداومت بر ذکر لاحول و لاقوةالابالله العلیالعظیم
5- ذکر: یا غنی یاکریم دویست بار بعد از نماز بسیار مؤثر است.
علاوه بر اینها قرائت روزانه زیارت عاشورا را مورد تاکید شیخ بود که خود آن را ترک نمیکرد .
جناب شیخ به ذکر: یا زکیالطاهر من کل افت بقدسه سفارش میکرد جناب شیخ در برابر درخواست مکرر یاران برای تشرف به محضر مقدس آقا امام زمان عج، سفارشهای خاصی فرموده که از آنجمله میتوان به مورد زیر اشاره کرد: شبی یکصد بار آیه کریمه ربادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرجا صدق واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا تا چهل شب.
پای سخنان شیخ:
1- ای انسان خودت را بشناس و با او باش و رفاقت کن ، ملکوت و ملائکه دوستان تواند.
2- اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب از عقاب خدا، بترسیم همه کارهای عالم درست میشود.
3- حدکمال انسان این است که به خدا برسد یعنی مظهر او بشود.
4- خدا به قدری مهربان است که گویا فقط همین یک بنده را دارد. که دایم به او میگوید این کار را بکن و آن کار را مکن تادرست شوی.
5- با خدا انسی داشتم التماس کردم، سرخلقت را به من بفرمایید، خطاب آمد احسان، احسان به خلق بعد از بندگی ما.
6- به سادات احترام بگذارید آنان را در هر مرتبه و منزلی که هستند گرامی بدارید.
7- میزان ارزش اعمال، میزان محبت به خداست.
8- تقوی منزلتی دارد، مرتبه نازله آن انجام واجبات و ترک محرمات.
9- مرتبه عالیه تقوی پرهیز کردن از غیر خداست.
10- رسیدگی به فقرا انسان را عاشق خدا میکند.
11- مردم را به خدا دعوت کنید نه به خود.
12- آنچه پس از انجام فرائض حال بندگی را درانسان ایجاد میکند نیکی به مردم است.
13- هیچ چیز مثل عمل به احکام برای ترقی وتعالی بشر مؤثر نیست.
14- تو برای خداباش، خدا و ملائکهاش برای تو خواهند بود.
15- به مردم رسیدگی کنید تا خدا به شما رسیدگی کند.
16- اهل بیت را خرج گرفتاریهای زندگی و دنیایتان نکنید، آنها چراغ راه شما در طریق توحیدی و خداشناسی هستند.
17- تاثیر روزی حلال و حرام آن قدر زیاد است که ممکن است حلالزاده بخورد و مثل حرامزاده شود یا حرامزاده بخورد و حلالزاده شود.
18- اگر کسی برای خدا کار کند چشم دلش باز میشود.
استاد به مدارج رفیع از سلوک و معرفت رسیده است. نمونهای والا از عارفان است که در پرتو ایات و روایات توانستهاند تابشی از باطن را به تماشا بنشینند، راهی که امثال شیخ پیمودهاند با آنچه باطل صفتان صوفینما و درویشان دکان دار از آن گذشتهاند فرسنگها فاصله دارند.
درنگ در زوایای زندگی شیخ روشنگر این حقیقت است که وی با ریاضت ودرویشی به این مقام و منزلت نایل نشده و در تعلیمات خود نیز هرگز به این امور سفارش نکرده، بلکه آنچه او را بدین جایگاه رسانده و منزلت بخشیده است مداومت وی بر سرکوبی نفس و پایداری در برابر خواهشها و آرزوهای دور و دستنیافتنی بشراست، آرزوهایی که هر چه بیشتر برآورده شود گستردهای افزونتر را میطلبد.
شیخ رجبعلی نکوگویان (خیاط) بعد از سالها خدمت در مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بعد از گذشت 79 بهار از زندگی پربرکتش دراین دنیای فانی سرانجام در روز 22 شهریور یکهزار و سیصد و چهل هجری شمسی در تهران دیده فروبست و به خاطرهها پیوست.
تجربه نشان میدهد که با دو نوع شوهر رو به رو هستیم.
نوع اول شوهری است که زیاد فکر میکند، زیاد گوش میدهد، کم حرف میزند، بیشتر تمرکز میکند، تشکر میکند، صادق است، از کلمات خوب و دلنشین استفاده میکند و... هر کسی که فاقد این کیفیات باشد، یا از بعضی از اینها برخوردار نباشد، شوهر نوع دوم است. در نتیجه بهتر است مترصد عادات خوب باشیم. برای خوب شدن هرگز دیر نیست.
اگر فرض را بر این بگذاریم که با ده سال کم و زیاد 75 سال عمر کنید و باز اگر فرض را بر این بگذاریم که در 25 سالگی ازدواج کنید، میتوانیم نتیجه بگیریم که حدود 50 سال با همسرتان زندگی خواهید کرد. البته با 10 سال بیشتر یا کمتر.
حقیقت دوم این است که میتوانید از اشتباهات دیگران درس بیاموزید. بعضی از شوهرها گمان میکنند که به هیچوجه نمیتوانند زنشان را خوشبخت کنند. اما اینطور نیست.
قبل از ین که میهمان دعوت کنید موضوع را با زنتان در میان بگذارید. به او فرصت کافی برای تدارک میهمانی بدهید.
حقیقت سوم این است که باید همه روزه برای شاد کردن زنتان کاری صورت دهید.
بعضی از زنها روزی چند بار از فرزندان، همسر، اقوام و خدمتکاران منزل ناراحت میشوند. این در واقع حقیقت چهارم است.
حال بعد از توجه به این حقایق، میتوانیم برای شاد کردن زنهایمان کارهایی صورت دهیم. برای این کار باید در خود عادات بهتری ایجاد کنید.
هر کاری را که میخواهید بکنید، اما اگر زنتان در مقام اعتراض به شما حرفی زد از او پوزش بخواهید. توجه داشته باشید که شاد کردن زنتان علم نیست بلکه هنر است.
خیلی ساده است. از عقل سلیم پیروی کنید. برای زن شما سر زدن به مدرسه دخترتان مهمتر از این است که به کسی زنگ بزنید و شش تراکتور به او بفروشید. توجه داشته باشید که بعد از کشتن همه شیرهاست که میتوانید ببر را شکار کنید. شخصاً به این نتیجه رسیدهام که بسیاری از خانوادهها به علت تاخیری که در انجام دادن کاری صورت میگیرد با هم اختلاف پیدا میکنند. بسیاری از کارها را زودتر از موعد انجام دهید. اگر میبینید کاری هست که باید انجام دهید و فرصت انجام دادن آن را ندارید، آن کار را به دیگران واگذار کنید اما بگذارید که کار انجام شود.
ببینید که افراد خانواده ی شما چه خواستههایی دارند. آنها را روی برگهای بنویسید و هر چه سریعتر انجام دهید.
قول میدهم که شما اشتباه نمیکنید. راستی بگویید بدانم اگر زنتان اشتباه کرد، چه تفاوتی میکند اگر به او بگویید که اشتباه کردهاید؟ چه اشکالی دارد اگر بگویید متاسفم. حتی اگر نود و نه درصد اشتباه کرد باز هم میتوانید از او عذرخواهی کنید، مطمئن باشید که خیلی زود به اشتباهاتش پی میبرد. در زندگی زناشویی تنها چیزی که مهم نیست این است که چه کسی اشتباه کرده است زیرا هر کدام که اشتباه کنند هر دو ناراحت میشوند. اگر زنتان در برابر عذرخواهی شما معذرت خواست، آیا به راستی احساس بهتری پیدا نمیکنید؟
بگویید که متاسفید، عذر بخواهید چه تقصیر شما باشد، چه نباشد، اشتباه بهترین آموزگار انسان است. از هر حادثهای که شما را ناخشنود میکند درس بگیرید.
| ||
همه ما تجربه سردرد داشته ایم و غیرممکن است انسانى را بیابیم که تا به حال دچار سردرد نشده باشد. سردرد علاوه بر آنکه دردى آزارنده و ناخواسته است و کارآیى فرد را مختل مى کند، مى تواند نوعى زنگ خطر به شمار آید و به عنوان یکى از نشانه هاى خطر در بیمارى هاى مغز و اعصاب باشد. بعضى از افراد از سردردى شکایت دارند که هرازگاهى عود مى کند و باعث ناتوانى در عملکرد روزانه آنها مى شود به گونه اى که تمام فعالیت هاى جسمى و فکرى آنها را تحت الشعاع قرار مى دهد. این بیماران بعد از مراجعات مکرر به پزشکان مختلف در نهایت با تشخیص «میگرن» (Migraine) تحت درمان قرار مى گیرند. میگرن از نظر لغوى یعنى «نصف سر»، و از قدیم تا امروز به سردردهایى که نصف سر را درگیر مى کند، میگرن مى گویند. این تعریف البته نارساست اما اکثر میگرن ها به صورت سردردى در نصف سر خود را نشان مى دهند. به طور کلاسیک، سردردهاى یکطرفه و داراى کیفیت ضربان دار را که ممکن است با تهوع، استفراغ، ترس از نور، ترس از صداى بلند و سستى همراه باشد، «میگرن» مى گویند. حمله این سردرد مى تواند بین ۲ تا ۷۲ ساعت طول بکشد. در بعضى از افراد ممکن است حملات سردرد به طور هفتگى رخ دهد و بعضى دیگر سالى یک بار نیز دچار این حملات نشوند. دوسوم تا سه چهارم موارد این بیمارى در خانم ها است. وقتى که شخص گرسنه باشد یا در آفتاب قرار گیرد یا بوى تند مانند عطر یا آشپزى استشمام کرده باشد احتمال حمله سردرد بیشتر است. بیش از ۹۰درصد موارد میگرن پیش از سن ۴۰ سالگى رخ مى دهد و سابقه خانوادگى در اغلب موارد وجود دارد. مرکز مطالعات سردرد دانشکده پزشکى دانشگاه سائوپائولوى برزیل مى گوید، اختلالات هورمونى در بروز میگرن نقش دارند. تحقیقات آزمایشگاهى نشان مى دهد که در افراد مبتلا به میگرن، میزان کورتیزول خون بالاتر از حد طبیعى و پرولاکتین و ملاتونین کمتر از مقدار طبیعى است. در افراد سالم مقدار ملاتونین ۶ تا ۸ ساعت بعد از غروب آفتاب به حداکثر خود مى رسد اما در مبتلایان به میگرن مزمن حداکثر میزان ملاتونین با حدود ۲ ساعت تأخیر حاصل مى شود. این مرکز مطالعاتى، اختلالات هورمونى هیپوتالاموس را در ایجاد میگرن مزمن دخیل مى داند. اما تحقیقات دیگرى نشان داده است که نقش ژنتیک در میگرن قابل توجه است. مثلاً یک گونه نادر میگرن که در حین سردرد با فلج گذراى نیمه بدن است به صورت صفتى غالب به ارث مى رسد. میگرن انواع مختلف دارد. میگرنى که همراه با نشانه هاى پیش درد است را نوع کلاسیک مى گویند. در این نوع میگرن، بیمار قبل از سردرد حالت هایى پیدا مى کند که به صورت «تار شدن دید»، مشاهده اجسام یا خطوط نورانى یا سیاه جلوى چشم و در بعضى موارد سرگیجه، بروز مى کند. مشکلات بینایى ممکن است چند دقیقه یا حتى چندین ساعت طول بکشند اما با آغاز سردرد ناپدید مى شوند. این نشانه هاى پیش درد را «اورا» مى گویند. سردرد یکطرفه ضربان دار همزمان با این یافته هاى پیشتاز یا به دنبال آنها بروز مى کند. درد مبهم و آزارنده در شقیقه که به تمام نیمه سر در همان طرف گسترش مى یابد مشخصه این نوع میگرن است. این سردرد از متوسط تا شدید متغیر است و نور و سروصدا فرد را اذیت مى کند. گاهى نیز حالت تهوع و استفراغ وجود دارد. بعضى افراد دچار رنگ پریدگى، قرمزى چشم ها و آب ریزش بینى مى شوند. تعداد دفعات سردرد متغیر است ولى بیش از ۵۰ درصد افراد، بیش از یک حمله در هفته را تجربه نمى کنند. کاهش حملات سردرد در سه ماهه دوم و سوم حاملگى و پس از یائسگى شایع است. در سالمندان، نوع کلاسیک ممکن است به صورت نشانه هاى پیش درد بدون سردرد باشد.وجود سردرد دوطرفه یا سردرد در ناحیه پشت سر، تشخیص این بیمارى را رد نمى کند. معمولاً مدت سردردهاى نوع کلاسیک ۲ تا ۶ ساعت است و شیوع آن در جامعه ۲۰ _ ۱۰درصد است. نوع دیگرى از میگرن که «میگرن شایع» (common migraine) نام دارد، شیوع بیشترى دارد و فاقد نشانه هاى پیش درد است. سردرد معمولاً به صورت دو طرفه و ضربان دار و دور حدقه چشم احساس مى شود. گاهى وقوع استفراغ پایان بخش آن است. مدت سردرد یک تا سه روز است. علت میگرن، گشاد شدن رگ هاى خونى است که به پوست سر و مغز مى روند و علت نشانه هاى پیش درد، انقباض عروق داخل جمجمه است. یافته هاى جدید نشانگر این مطلب است که ناهنجارى هاى عروقى در این بیمارى ممکن است به طور ثانویه و در پى اختلال اولیه در عملکرد نورون هاى ساقه مغز باشد. حملات میگرن ممکن است با مصرف غذاهاى خاص مانند پنیر، بعضى شکلات ها (آنهایى که حاوى فنیل آلانین هستند)، شیر گاو، تخم مرغ، پرتقال، گوجه فرنگى، ماهى و پسته شامى برانگیخته شود. همچنین گرسنگى، هیجان، استرس، بى خوابى، کشیدن سیگار، نوشیدن الکل، عادت ماهیانه در خانم ها و مصرف قرص هاى ضدحاملگى در القاى حمله میگرن موثرند. این بیمارى گرچه با درد شدید و ناراحت کننده همراه است ولى یک بیمارى خطرناک نیست. بیماران باید موارد شروع کننده و تشدیدکننده حملات سردرد را بشناسند و از آنها دورى کنند. در صورت وجود حملات تکرار شونده، (به ویژه بیش از یک حمله در هفته) پیشگیرى مقدم بر درمان است. پرهیز از عوامل شروع کننده و تشدید کننده سردرد، کاهش استرس در زندگى و مصرف دارو براى جلوگیرى از حملات، اصول کلى پیشگیرى هستند. پروپرانولول (ایندرال) و آمى تریپتیلین، اساس درمان پیشگیرى است. بیمارانى که به یک دارو پاسخ نمى دهند، ممکن است به داروى دیگرى واکنش نشان دهند. انتخاب داروى مناسب بر عهده پزشک است. به هنگام بروز اولین نشانه هاى حمله میگرن، روى سر خود یک پارچه سرد یا کیسه یخ بگذارید (با فواصل چهار دقیقه تکرار کنید)، چندین ساعت در یک اتاق تاریک و آرام دراز بکشید، دو عدد بالش در دو طرف سر خود بگذارید تا سرتان تکان نخورد، در صورت امکان بخوابید، از سر و صدا، نور و بوهاى تند (مخصوصاً بوى ناشى از آشپزى یا سیگار) دورى کنید. از مطالعه کردن، رانندگى و کار با وسایل سنگین، خوددارى کنید. حملات میگرن حاد معمولاً به داروهاى مسکن ساده مانند «استامینوفن» پاسخ مى دهند. ترکیبات «ارگوتامین» نیز در شروع حمله میگرن کاربرد دارند و از شدت حمله مى کاهند. طیف گسترده اى از داروها براى تخفیف علائم و پیشگیرى از بروز حملات موثر هستند. ترکیب استامینوفن و کدئین، آنتى هیستامین ها براى گشادکردن رگ ها، ارگوتامین ها به صورت خوارکى، استنشاقى و شیاف، داروهاى ضداستفراغ و ضدافسردگى هاى سه حلقه اى مانند آمى تریپتیلین، برخى از این داروها هستند. داروى گیاهى «بابونه گاوى» (Tanacetum Parthenium) باعث کاهش تعداد و شدت حملات مى شود. این گیاه با ممانعت از آزاد شدن مواد گشادکننده عروق مغزى از پلاکت ها و جلوگیرى از تولید مواد التهابى بر روى میگرن تأثیر دارد.این گیاه در بین آزادشهر و شاهرود، دامغان، آمل، گنبدکاووس، ارتفاعات زاگرس و اطراف تهران انتشارات دارد. مصرف این گیاه در دوران باردارى ممنوع است. به دنبال مصرف این گیاه برخى عوارض جانبى مانند سرگیجه، نفخ، اسهال و حساسیت پوستى گزارش شده است. مصرف ۲۵ میلى گرم برگ خشک شده توسط انجماد، همراه یا بعد از غذا در پیشگیرى از میگرن موثر است. همچنین گیاه دارویى «زنجبیل» (Zingiber officienulis) نیز در درمان میگرن موثر است. البته این گیاه جزء گیاهان بومى ایران نیست. فرآورده هاى گیاهى ضدمیگرن که در بازار دارویى موجود است، «آنتى میگرن» و «تانا میگرن» است. آنتى میگرن از عصاره الکلى گیاهان «دانه رازیانه»، «ریشه سنبل الطیب»، «پوست ساقه بید» و «برگ بادرنجبویه» تشکیل شده است. به محض شروع اولین آثار حمله میگرنى ۳۰ تا ۴۰ قطره در یک فنجان آب سرد ریخته و مصرف کنید. در صورت لزوم مى توان بعد از یک ساعت مصرف دارو را تکرار کرد. ایمنى مصرف این فرآورده در دوران باردارى و شیردهى به اثبات نرسیده است. فرآورده «تانا میگرن» به صورت کپسول ۱۲۵ میلى گرم که حاوى گیاه «داوودى» است، موجود است. مصرف این دارو بیش از ۴ ماه و در کودکان زیر ۲ سال و در حاملگى و شیردهى ممنوع است. فرآوردهاى دارویى «آنتى میگرن»، همزمان با داروهاى آرامبخش و داروهاى حاوى سالیسیلات ها نباید مصرف شود. اگر حمله میگرن بیش از ۲۴ ساعت طول بکشد یا ایجاد گیجى و منگى کند و در صورت تهوع و استفراغ شدید، مراجعه به پزشک ضرورى است. |
نماز آیات چیست و علت شرعى وجوب آن کدام است؟
نماز آیات دو رکعت است که هر رکعت آن پنج رکوع و دو سجده دارد و اسباب شرعى وجوب آن عبارت است از: کسوف خورشید و خسوف ماه، اگر چه مقدار کمى از آنها گرفته شود؛ زلزله و هر حادثه غیرعادى که باعث ترس بیشتر مردم شود مانند بادهاى سیاه یا سرخ و یا زرد که غیرعادى باشند؛ تاریکى شدید، فرو رفتن زمین و ریختن کوه، صیحه آسمانى و آتشى که گاهى در آسمان ظاهر مىشود. در غیر از کسوف و خسوف و زلزله، باید آن حادثه موجب ترس و وحشت بیشتر مردم شود، و حادثهاى که ترس آور نباشد و یا موجب ترس و وحشت افراد نادرى گردد، اعتبار ندارد.
س 712: نماز آیات چگونه باید خوانده شود؟
به چند صورت مىتوان آن را بجا آورد:
صورت اول: بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود و باز سر از رکوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود و سپس سر از رکوع بردارد و همین طور ادامه دهد تا یک رکعت پنج رکوعى که قبل از هر رکوعى حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نماید و بعد براى رکعت دوم قیام کند و مانند رکعت اول انجام دهد و دو سجده را بجا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد.
صورت دوم: بعد از نیت و تکبیرةالاحرام، حمد و یک آیه از سورهاى را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از رکوع بردارد و آیه دیگرى از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع برداشته و آیه دیگرى از همان سوره را قرائت نماید و همین طور تا رکوع پنجم ادامه دهد تا سورهاى که پیش از هر رکوع، یک آیه از آن را قرائت کرده، قبل از رکوع آخر تمام شود. سپس رکوع پنجم را بجا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده، براى رکعت دوم قیام نماید و حمد و آیهاى از یک سوره را بخواند و به رکوع برود و همین طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد و چنانچه بخواهد براى هر رکوعى به یک آیه از سورهاى اکتفا کند، نباید سوره حمد را بیش از یک مرتبه در اول آن رکعت بخواند.
صورت سوم: یکى از رکعتها را به یکى از دو صورت و رکعت دیگر را به نحو دیگر بجا آورد.
صورت چهارم: سورهاى را که آیهاى از آن را در قیام پیش از رکوع اول خوانده، در قیام پیش از رکوع دوم یا سوم یا چهارم تکمیل نماید، که در این صورت واجب است بعد از سربرداشتن از رکوع، سوره حمد را در قیام بعدى اعاده نموده و یک سوره یا آیهاى از آن را اگر پیش از رکوع سوم یا چهارم است، قرائت کند، و در این صورت واجب است که آن سوره را تا قبل از رکوع پنجم به آخر برساند.
س 713: آیا وجوب نماز آیات اختصاص به کسانى دارد که در شهر وقوع حادثه هستند و یا شامل همه مکلفینى که از آن مطلع شدهاند هر چند در آن شهر نباشندنیز مىشود؟
وجوب آن مختص کسانى است که در شهر وقوع حادثه هستند و کسى هم که در شهر متصل به شهرى که حادثه در آن رخ داده، به طورى که مانند یک شهر محسوب شوند، زندگى مىکند، حکم آنها را دارد.
س 714: اگر شخصى هنگام وقوع زلزله بیهوش باشد و بعد از وقوع آن به هوش آید، آیا نماز آیات بر او واجب است؟
اگر علم به وقوع زلزله پیدا نکند تا اینکه زمان متصل به وقت وقوع آن بگذرد، خواندن نماز آیات واجب نیست، اگرچه احتیاط آن است که بجا آورد.
س 715: بعد از وقوع زلزله در منطقهاى، غالبا در مدت کمى دهها پس لرزه رخ مىدهد، حکم نماز آیات در این موارد چیست؟
هر زلزلهاى، چه شدید و چه خفیف، اگر زلزله مستقلى محسوب شود، نماز آیات جداگانهاى دارد.
س 716: اگر مرکز زلزله نگارى، وقوع لرزشهاى خفیف زمین را با ذکر تعداد آن در منطقهاى که ما زندگى مىکنیم، اعلام نماید، ولى ما اصلا آنها را احساس نکنیم، آیا در این حالت نماز آیات بر ما واجب مىشود یا خیر؟
اگر هنگام وقوع زلزله و یا در زمان متصل به آن، خودتان آن را احساس نکنید، نماز آیات بر شما واجب نیست.
حضرت «آیة الله حسنزاده آملى» درباره مقبره مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى مىفرماید:
تا مدت زیادى مىپنداشتم قبر آن جناب در نجف اشرف است، تا این که در شبى از نیمه دوم رجب 1388 قمرى، حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آقاى «آیة الله سید حسین قاضى طباطبایى تبریزى»، برادرزاده مرحوم آقاى حاج سید على آقاى قاضى، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد. با جناب ایشان در بین راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى سخن به میان آوردم و از تربتشان سؤال کردم. فرمودند: قبر ایشان در همین شیخان قم نزدیک قبر مرحوم میرزاى قمى، صاحب قوانین، است و لوح قبر دارد. من با شنیدن این که لوح قبر دارد ازایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزاى قمى.
و چون با جناب آقاى سید حسین قاضى خداحافظى کردم شتابان به سوى شیخان رفتم که مبادا در را ببندند. در آنجا بسیارى از الواح قبور را نگاه کردم، که بعضى را تا حدى تشخیص دادم و بعضى را چون شب بود و برقهاى آنجا هم بسیار ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود، با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است، باشد تا فردا، با نومیدى از شیخان بیرون مىآمدم، ولى آهسته آهسته باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصى ناشناس از درب شرقى شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوى من مىآید، تا به من رسید گفت: آقا قبر آمیرزا جواد آقاى ملکى را مىخواهید؟ مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعتبه سوى در غربى شیخان رهسپار شد که از قبرستان بیرون رود. من بىاختیار تکانى خوردم و مضطرب شدم و ایشان را صدا زدم و گفتم: آقا من قبر ایشان را مىخواستم، اما شما از کجا دانستید؟ آن شخص در همان حال که به سرعتبه سوى در غربى شیخان مىرفت، صورت خود را برگردانید و نیمرخ به سوى من نمود، گفت: ما مشترىهاى خودمان را مىشناسیم. (7) یکى از شاگردان شایق و علاقهمند مرحوم حاج میرزا جواد آقا، مرحوم «حاج میرزا عبدالله شالچى» است. وى درباره نورانیت و آثار ملکوتى آرامگاه استاد خویش مىفرماید:
سر قبر ایشان بروید و حوایجخود را بخواهید، نتیجه مىگیرید. من هر وقتحاجتى داشته باشم سر قبر ایشان مىروم. روزى خطاب به استاد کرده گفتم: شما در حال حیات خود به من لطف داشتید، الان که روحتان روشنتر است مرحمتى فرمایید!
شب شنبه خواب دیدم که در محضر حاج میرزا جواد آقا هستم، سلام کردم، جواب دادند، فرمود: بیا بالا. رفتم بالا و ایستادم. مقدارى فاصله داشتیم. فرمود: بیا جلو! من مقدارى رفتم تا فرمان وى را اطاعت کنم و از سویى ایستادم تا ادب کرده باشم. باز فرمود: جلوتر بیا! و چندین بار تکرار فرمود و من آنقدر جلو رفتم که زانوى من به زانوى او وصل شد. دو زانویش را باز نمود و ناگاه شروع کرد نگاه کردن به من. نگاههایى که حس مىکردم با لحظه لحظه آنها اثرى ژرف و چشمگیر در وجودم مىگذارد و مرا با چشمهایش «تجرید» مىکند. بعد از آن فرمود بلند شو. پس ادامه داد: روزى 35 مرتبه اناانزلنا و 65 بار قل هو الله احد بخوان. در لحظه آخر این جمله را به من فرمود: «من چیزى از شما دریغ نکردهام، اگر کوتاهى کنى از خودت است».
از اعمالى که بصیرت و ادراک ناب براى سالک فراهم مىآورد، «تداوم بر دعاى عهد» پس از نمازهاى پنجگانه است. پس از آن سه بار سوره معرفت آفرین «توحید» را به نیابت از حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشریف - تلاوت کند و نیز در هر صبح دعاى عهد بخواند. تا خداوند تبارک و تعالى او را از ظلمات معصیت و غفلت نجات بخشد.
از حضرت رسول اکرمصلى الله علیه وآله سؤال کردند: «کیف الطریق الى معرفة الرب؟; چه راهى براى شناخت پروردگار است؟
فرمودند: معرفة النفس (شناخت نفس)». پس این را بدان که انسانیت انسان، به ظاهر نیست و در جسم خلاصه نمىشود; چرا که صورت آدمى را بر در حمام مىکشند و حیوانات نیز از جسم برخوردارند. در چارچوب غریزه، میل و حرص به طعام و شهوت جنسى نیز محدود نمىشود; زیرا خرس و خوک هم میل به اینها دارند و از سوى دیگر، شخصیت انسان به خشم و نیروى دافعه نیست; چرا که این صفت در سگ و گرگ نیز بسیار است; بلکه صفت مخصوص و ویژه آدمى «علم و معرفت و اخلاق حسنه» است که در بقیه وجود ندارد. چنان که مىفرماید: علم در آسمان نیست تا بر شما فرود آید و در دل زمین نیست تا براى شما از دل خاک روید، بلکه در اندرون دلهاى شما سرشته است. اخلاق روحانیون را به خود بگیرید تا براى شما ظهور کند. آرى انسان طرفه معجونى است که از همه عوالم در او نمونهاى هست; از تمام صفات خداوندى و همه اسماى الهى تاثیرى در وجود او به چشم مىخورد. کتابى مختصرتر از لوح محفوظ است و بسان بزرگترین حجتخداوند والا و ارزشمند بوده، حامل امانتى گرانبهاست; امانتى که آسمانها و زمین توان حمل آن را نداشتند. این موجود، از عظمت و شکوهى غیرقابل توصیف برخوردار استبه طورى که اگر دو عالم حس و مثال را تابع عقل خود سازد، سلطنت دو عالم شهادت و مثال به او داده مىشود. به مقامى مىرسد که بر قلب هیچ کس خطور نکرده و در خیال احدى نمىآید.
و اگر عقل فردى تابع لذات و حس او قرار گیرد، مصداق کسى مىشود که دنیا را دار باقى قرار داده، اخلد الى الارض شده است. این افراد بعد از جدا شدن روح از جسمشان، ظلمتى شدید و شقاوتى عجیب سراغشان مىآید، دردى سخت و شدتى هولناک بر آنها سرازیر خواهد شد و در قیامت که روز آشکار شدن باطن افراد است رنجى غیر قابل وصف خواهند برد. (3) توشه راه کسى که در حال سیر به سوى حق است، در اول صبح باید با نفس خود پیمان ببندد امروز تا وقتخواب نباید کوچکترین نافرمانى از من سرزند و در این عهد، بسیار سختگیرى کند.
پس از «مشارطه» و عهد گرفتن در صبح، «مراقبه» در طول روز را انجام دهد و در پى آن، شبهنگام «محاسبه» را آغاز کند; محاسبهاى کامل از لحظهها و ساعات و حسابرسى دقیق از اعضا و قواى ظاهرى و باطنى. «سالک» راه خدا باید در «محاسبه نفس»، خود را درمان کرده، خیانتهاى نفس را به قدر توان بررسى کند. هرگز از محاسبه و علاج غفلت نکرده، چنان این مهم را استمرار بخشد که برایش عادت شود و هیچگاه بدون محاسبه به خواب نرود. البته باید در برابر کارهاى خلاف تنبیه و محرومیتى براى خویش قرار دهد تا بدین وسیله «معاتبه» و «معاقبه» انجام شود.
توجه به این نکته لازم است که سالک باید هماره خواب را برادر مرگ بداند و هر شب آمادگى این پدیده را داشته باشد. با تجدید عهد و ایمان خود، وضو ساخته، رو به قبله با یاد و نام خدا به بستر رود. ابتدا آیةالکرسى و سپس تسبیحات حضرت زهرا - سلامالله علیها - را بخواند و در آخر استغفار کند. (4) تنها و تنها «او» «توکل» سکوى پرش انسان سالک و عاملى ارزشمند در راه تکامل است. در اهمیت این صفت والاى اخلاقى همین بس که پروردگار متعال به داوود وحى کرد: اى داوود! هیچ بندهاى از بندگان من دستبه دامن من نزند مگر این که آسمانها و زمین و هر که در آنهاستبا او به دشمنى برخیزند، ولى او را از میان همه این دشمنان نجات مىدهم و هیچ بندهاى از بندگان من دستبه دامن یکى از مخلوقات من نزند مگر آن که سببهاى آسمانى را از او بریده، زمین را از زیر پاى او خشمناک کنم و در غم آن نباشم که در کدام بیابان به هلاکت مىرسد. و باز پروردگار مىفرماید: همانا بىنیازى و عزت همواره در گردشند، همین که به جایگاه «توکل» برسند در آن منزل گزینند. درباره توکل باید دانست که خداوند مىفرماید: «الیس الله بکاف عبده; آیا خداوند بندهاش را کافى نیست؟» و اهل ایمان بگویند: «بل الله یکفى; آرى خداوند تبارک و تعالى کافى است». آرمان خود را حضرت حق قرار داده، حزنى همیشگى و همتى فراگیر براى رسیدن به قرب پروردگار داشته باشند تا مبادا از مقامات عالى محروم مانده، از درجات والاى معرفتبازمانند. (5) با حضرت بقیةالله (عج) «حزن» رشتهاى بین بنده و خداوند است که موجب ارتباط با ملکوت شده، سبب توسل به خلیفه خدا در زمین، وجود مبارک خاتمالاوصیا امام زمان - عجلالله فرجه - مىشود و به دنبال آن انتظار ظهور آن بزرگوار - ارواح العالمین له الفداء - بیشتر و بیشتر در وجود انسان رسوخ مىکند.
امام صادقعلیه السلام فرمود: نماز شب سنت انبیا، نور معرفت، اصل ایمان، راحتى بدن، کراهت و ناخشنودى شیطان، سلاح بر دشمنان، موجب رضایت پروردگار و محبت ملائکه و سبب اجابت دعا، قبولى اعمال، برکت در رزق و شفیع بین انسان و ملک الموت است. چراغ گور و فرش زیر پهلوى انسان در قبر بوده، جواب منکر و نکیر و مونس و زایر انسان تا روز قیامت است. هنگامى که روز قیامت فرامى رسد، سایهاى بر بالاى سر چنین شخصى است و تاجى بر سر او، لباس بر بدن دارد و نورى در پیشاپیش وى حرکت مىکند. مانعى میان او و آتش است و حجتى بین او و خداوند متعال شمرده مىشود. نماز شب مایه سنگینى او، گذرنامه عبور از صراط و کلید بهشت است. در روایت دیگرى آمده است که خداى متعال به یکى از صدیقان وحى کرد که من بندگانى دارم که مرا دوست دارند و من نیز آنان را دوست دارم; آنها مشتاق من بوده، من نیز مشتاق آنهایم. آنان مرا در یاد دارند و من هم به یاد آنها هستم. به من نظر دارند و من نیز به آنان نظر دارم; پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم دوستخواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى، عقوبتتخواهم کرد.
او گفت: بار الها! نشانههاى آنها چیست؟
خطاب رسید: آنها روزها بسان چوپان مهربانى که مواظب گوسفندان خود استبه سایه مىنگرند و منتظر رسیدن شب هستند. با شور و اشتیاق بسیار به استقبال غروب مىشتابند و چون شب فرا رسید و هر دوستى با دوستخود در محفلى خلوت کرد، اینان در برابر من به پاى مىایستند، صورتهاى خود را بر خاک نهاده، با تلاوت قرآن به مناجات وراز و نیاز با من مىپردازند. در برابر نعمتهایم سپاسگزارى کرده، گاه گریه و گاه شیون مىکنند، زمانى آه مىکشند و ساعتى از گناهان شکوه مىکنند. مدتى ایستاده و مدتى نشسته، گاه در حال رکوع وزمانى در سجده هستند.آنچه را آنان به خاطر من تحمل مىکنند، همه را مىبینم و شکوههایىکه از محبت من بر لب دارند مىشنوم، اول نعمتى که به آنها عطا مىکنم سه چیز است:
یکى این که نور خودم را در دل آنها مىافکنم. در نتیجه همانگونه که من از آنها آگاهم آنان نیز از من باخبرند.
دوم این که اگر آسمانها و زمینها و آنچه در این میان است در میزان آنها ببینم باز آن را کم خواهم دانست.
سوم این که رو به سوى آنها مىکنم و اگر من به کسى توجه کنم، احدى نمىتواند بداند که چه به او عطا خواهم کرد.
آرى نماز شب و تلاوت قرآن موجب نورانیتخانه براى اهل آسمان خواهد بود. رسول خدا در وصیتش به علىعلیه السلام فرمود:
بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب... و فرمود: آیا به آنان که در شب نماز مىگزارند نمىنگرید؟ اینان زیباترین مردم هستند; زیرا براى خدا در شب نماز گزاردند و خداوند هم از نور خود بر آنها پوشانید.
خداوند در قرآن کریم مىفرماید: و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا; و پارهاى از شب را به عبادت برخیز که این افزونى براى تو است، امید است پروردگارت تو را به مقام محمود و پسندیده برساند. این مقام براى آنان که نماز شب به پا مىدارند، بسیار رفیع است.
خواص سیب
خواصى که پیشوایان اسلام در مورد سیب بیان فرموده اند، عبارتند از:
1 - قال ابو عبدالله (ع ): التفاح نضوح المعدة
امام صادق (ع ) فرمود سیب مایه ترشح معده است .
((سیب دهان را ضد عفونى مى کند، اسید اوریک و دیگر سموم را که جمع شده اند حل کرده و غده هاى بزاق دهان و ترشحات عصیر معدى را تقویت مى کند به این جهت سیب براى اشخاصى که در یک جا نشسته اند و حرکت نمى کنند بسیار مفید است ))
کسانى که نفس بدبویى دارند و خود و اطرافیان خویش از این موضوع در زحمت مى باشند باید یک ربع ساعت جعفرى بجوند و بعد تفاله هاى آن را از دهان بیرون بیندارند و یک سیب درختى را در دهان خوب جویده و بخورند))
اگر علامه مجلسى در کتاب نفیس حلیة المتقین روایت مذکور را بمعنى جلا دادن معده معنى مى کند دور از حقیقت نمى باشد زیرا در آن زمان خبرى از ترشحات معده نبوده است .
2 - در اسلام دستور داده شده که قبل از خوردن سیب آنرا ببوئید.
عن الباقر(ع ): اذا اردت اکل التفاح فشمه ثم کله
امام باقر(ع ) مى فرماید: هر وقت خواستى سیب بخورى اول آنرا بو کن و سپس بخور.
بوئیدن سیب موجب نشاط و فرح مى گردد، و در ضمن باید توجه داشت موادى که در سیب تاره موجود است در آب سیب و کمپوت آن موجود نیست .
((در آب سیب چربى ، کلسیم ، منیزیم ، منگنز، آهن ، مس ، فسفر، گوگرد و کلر، ویتامین 2 (ب )، نیکوتیل آمید و ویتامین (اى ) وجود ندارد و تفاوت فوق العاده بین سیب تاره و خشک آن و کمپوتش و مخصوصا آب سیب که بى فایدگى تقریبا نوعى خراب کردن سیب محسوب مى شود وجود دارد و هیچ میوه اى تفاوت باندازه اى که بین خود میوه و کمپوت و خشک و آبش با تازه اش مى باشد مانند سیب نیست ))
((سیب سنگ کیسه صفرا و کلیه ها را حل مى کند))
3 - خاصیت ضد تب . (البته تبى که از گریپ و سرما خوردگى باشد).
عن الصادق (ع ): اطعموا محمومیکم التفاح فما من شى ء انفع من التفاح
به تب داران سیب بدهید، زیرا چیزى بهتر از آن نیست .
((هنگامى که مبتلا به گریپ سخت و مزمنى شده اید مدت دو یا سه روز رژیم سیب بگیرید و در این مدت فقط سیب را رنده کنید و بخورید. و از مصرف هر غذاى دیگر خود دارى کنید))
4 - خاصیت ضد وبایى سیب .
شخصى بنام ابو یوسف مى گوید: ((اصاب الناس وباء و نحن بمکة فاصابنى فکتبت الى ابى الحسن (ع ) فکتب الى : کل التفاح فاکلته فعوفیت
در مکه بودیم وبا آمد همه مردم گرفتار آن شدند. من نیز گرفتار شدم به امام موسى ابن جعفر(ع ) نوشتم و خواستار مداواى آن گردیدم در جواب مرقوم فرمودند سیب بخور، خوردم و شفا یافتم .
از علائم مرض وبا، اسهال ، و استفراغ است و دانشمندان غذایى تاءثیر فوق العاده سیب را در ضد اسهال بودن آن شرح داده اند.
((سیب براى امراض حصبه اى ، اسهال و اسهال خونى و ورم امعاء بسیار نافع است ، اسهال را بخوبى معالجه مى کند، و از طرفى مانع سوء هضم شده و به این ترتیب معده را منظلم مى سازد))
((براى مبارزه با دل بهم خوردگى و پیچش دل و استفراغ ، کوه گرفتگى ، دریا زدگى و هوا زدگى و ویار زنهاى آبستن ، بسیار اثر نیکو دارد و حربه برنده اى است ))
4 - آرد سیب ، براى جلوگیرى از خون دماغ و سمومات .
در این مورد شخصى بنام ابن بکیر نقل مى کند:
((رعفت سنه بالمدینة ، فسال اصحابنا ابا عبدالله (ع ) عن شى ء یمسک الرعاف ، فقال : اسقوه سویق التفاح ، فسقونى فانقطع عنى الرعاف
در شهر مدینه مبتلا به خون دماغ شدم ، دوستان من خدمت امام جعفر صادق (ع ) رفتند، و از آن حضرت داروى آنرا خواستند، حضرت فرمود به او آرد سیب توام با آب بخورانید، پس من آشامیدم و خون دماغ قطع شد.
براى تهیه آرد سیب باید سیب را خشک کرد و سپس آرد نمود.
((سیب خشک علاوه بر جلوگیرى از ترشح زردابه میکربى ، دافع سموم (اسید اوریک کلسترل و...) نیز مى باشد))
و از این رو در روایت دیگر امام ششم (ع ) آرد سیب را براى دفع سموم تجویز فرموده چنین مى گوید:
((ما اعرف للمسموم دواء انفع من سویق التفاح ))
من براى شخص مسموم دوایى بهتر از آرد سیب نمى شناسم
5 - سیب را امام ششم (ع ) براى خیلى از امراض بطور عموم نیکو دانسته است چنانکه مى خوانیم .
((لو یعلم الناس ما فى التفاح ماداووامرضاهم الا به ))
اگر مردم مى دانستند که خداوند در سیب چه خواصى قرار داده مریضهاى خود را با سیب مداوا مى کردند.
براى آنکه بدانیم ارزش غذایى و دارویى سیب منحصر بآنچه گفته شد نمى باشد خوبست مصارف سیب را براى معالجه ها در اینجا یاد آور شویم :
سیب یکى از بهترین میوه هاى معجزه آسا است . زیرا هم خاصیت خنثى کردن سم و هم قدرت غذایى دارد سیب به علت داشتن مواد قلیایى ، اسید اوریک را حل مى کند و ترشحات غدد بزاق و معده را مساعت و متعادل مى سازد، براى معالجه مرض چاقى بسیار نیکو است . و همچنین براى بیماران کبدى ، معده اى ، مجارى ادرار و سینه درد، نافع مى باشد، بعلت داشتن فسفر، اعصاب و مغز را تقویت مى کند... ادرار را زیاد مى کند، مجارى ادرار و معده و سینه را باز و زهکشى مى نماید.
((سیب براى مبتلایان بمرض مفاصل ، زیاد تجویز مى شود سنگهاى کلیه را دفع مى نماید، بوسیله املاح خود، آلبومین غذا و نسوج را از بین مى برد. براى سینه و مجارى تنفس بسیار نافع است ، پخته آن براى هضم غذا مفید بوده و سوء هاضمه را از بین مى برد))
باز هم کلام امام صادق را یاد بیاوریم ، که اگر مردم خواص سیب را مى دانستند بیماران خود را با آن مدوا مى کردند.
سیب ، پماد زخمها
((... سیب را با روغن مایع نباتى مخلوط کرده و روى زخم و جراحات مختلف گذارده ، جراحات را مداوا مى کند، بهمین جهت است که کلمه پوماد از کلمه پوم که بمعنى سیب است مشتق شده است .
اگر سیب را در هاون انداخته و بکوبند و آنرا در شیره خودش بپزند مرهمى را بوجود خواهد آورد که زخمهاى خیلى شدید و سخت را معالجه و درمان خواهد نمود.
آب سیب را اگر به مقدار مساوى با روغن زیتون مخلوط کنند داراى همان خواص براى معالجه انواع زخمها مى باشد.
سیب دواى چشم
سیب را اگر رنده کنند و از آن مرهم تهیه نمایند این مرهم را اگر روى چشم که ضربتى به آن وارد شده بگذارند فورا درد ضربت را آرام مى کند.
براى انواع درد چشم باید یکى سیب قرمز شیرین را پوست بکنید و تخمه هاى آنرا در بیاورید و با آب بپزید و آن را به صورت مرهم روى چشم بگذارید. اگر کمى شیر زن را به این مرهم اضافه کنید اثر و خاصیت آن کامل مى گردد.
سیب دواى درد گوش
براى تخفیف درد گوش ، شب موقعى که مى خوابید سیبى را که زیر خاکستر پخته شده است بگوش خود بمالید و بخوابید. فورا درد آن ساکت مى شود.
سیب براى رفع جرب و کچلى
براى معالجه بیمارى جرب و کچلى ، سیبى را به دو قسمت بکنید و هسته و پلیشه آنرا در آورید در وسط آن که گود شده کمى گل گوگرد بگذارید، بعد هر دو قسمت سیب را رویهم بگذارید و با نخى محکم ببندید و سپس آن را در آتش قرار دهید تا بپزد، وقتى این سیب خوب پخته شد آنرا له کنید و بشکل فرنى در آورید و به قسمتهاى بدن مریض بمالید.
سیب دواى سرفه
دو کرده شکوفه درخت سیب مقدار 30 گرم در یک لیتر آب انواع سرفه را آرام مى کند، و در این مورد شکوفه تازه یا خشک سیب یکسان است و هر دو را مى توانید استعمال کنید))