مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 243
کل بازدید : 780989
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

23 مسجد شهرستان‎ شمیرانات‎ امسال‎ در روزها14 , 13 ی‎ و 15 رجب‎‎ المرجب مراسم‎ معنوی‎ و روحانی‎‎ اعتکاف‎ برگزار می کنند . به‎ گزارش‎ خبرنگار ما , رضایی‎‎‎ مسئول‎ فرهنگی سازمان‎‎ تبلیغات‎ اسلامی استان تهران‎‎‎‎ با بیان این مطلب‎ , اسامی‎‎ مساجد یاد شده‎‎ و نشانی هر یک‎ را به این شرح‎ اعلام‎ کرد . مسجد امیر المو منین‎ (ع) به‎ نشانی‎‎ شهرک‎ شهید محلاتی , فاز. 3 مسجد جامع‎ درکه‎‎‎ به نشانی‎‎ درکه - خ‎ شهید میر اسماعیلی . مسجد جامع‎ امامزاده‎‎‎ قاسم‎‎ به نشانی‎ امامزاده قاسم )ع. ( مسجد النبی‎‎ (ص‎) به‎ نشانی ولنجک‎-بلوار دانشجو- نبش‎ خ‎ چهاردهم‎ . مسجد حضرت‎ ولیعصر(عج‎) به‎‎ نشانی‎‎ جاده لشگرک‎‎- شهرک شهید محلاتی . مسجد اعظم‎ تجریش‎‎ به‎ نشانی‎ تجریش - داخل‎ بازار . مسجد جامع‎ ولنجک‎‎ نشانی‎ خیابان‎ ولیعصر )عج‎- ( خ‎ زعفرانیه‎‎ - محله ولنجک . مسجد قائم‎‎ (عج‎‎) به‎ نشانی‎‎‎ مینی سیتی - شهرک‎ قائم )عج. ( مسجد بلال‎‎ به‎ نشانی‎ خیابان‎‎ ولیعصر )عج‎- ( پایین تر از پل پارک‎ و. ی‎ مسجد صاحب‎ الزمان‎‎‎ (عج‎) به‎‎ نشانی‎‎ خیابان پاسداران - اختیاریه جنوبی . مسجد انصار الحسین‎‎(ع) به‎‎ نشانی‎‎ جاده لشکرک‎‎ , شهرک ش‎ محلاتی , خیابان ازادگان‎ . مسجد مهدیه‎‎‎ رستم‎ اباد به نشانی‎‎ میدان‎‎ اختیاریه - خیابان شهید تسلیمی . مسجد الزهراڈ(س‎) به‎‎ نشانی‎‎ جاده لشکرک‎‎- شهرک شهید محلاتی . مسجد جامع‎ اراج‎‎ به‎‎ نشانی‎ بزرگراه ارتش‎ , اراج . مسجد فاطمیه‎‎ نجار کلا به نشانی‎ لواسان‎ , نجار کلا . مسجد جامع‎ میگون‎‎‎ به‎ نشانی‎ رودبار قصران , میگون . مسجد جامع‎ ونک‎‎‎ به‎‎ نشانی‎ میدان‎ ونک , ده ونک . مسجد جامع‎ امامه‎‎‎ به نشانی‎ رودبار قصران‎ , روستای‎ امامه . مسجد مهدیه‎‎ جوزستان‎‎ به نشانی‎ خ‎ شهید باهنر , بعد از پمپ‎ بنزین . مسجد جامع‎ لویزان‎‎‎ به‎‎‎ نشانی‎ ده لویزان , جنب‎ امامزاده پنج‎ تن . مسجد النبی‎‎‎‎ (ص‎) دانشگاه‎‎‎ به نشانی ولنجک‎ , دانشکده علوم‎ پزشکی شهید بهشتی . مسجد شهدا به‎‎ نشانی‎‎‎‎ چهار راه مینی سیتی , شهرک‎ شهید فلاحی . مسجد شهدا به‎‎ نشانی‎‎‎ چهار راه مینی سیتی, شهرک‎ لویزان‎

تهران‎ / واحد مرکزی‎ خبر / علمی‎‎ و فرهنگی 30/04/1386 سازمان‎‎‎ تبلیغات‎‎ اسلامی‎ استان تهران فهرست مساجد برگزاری‎ اعتکاف‎ را در مناطق‎ این‎‎ استان اعلام‎ کرد . به‎ گزارش‎ خبرنگار ما ؛ اسامی‎‎ و نشانی این‎‎ مساجد در ))شمال‎ شرق‎ تهران(( به‎ این‎ شرح‎ است‎ : مسجد جامع‎ امیر المومنین‎ (ع) به‎‎ نشانی‎ بزرگراه شهید باقر. ی‎ مسجد ثامن‎‎ الائمه‎‎ (ع) به نشانی‎ میدان الغدیر . مسجد چهارده‎‎‎ معصوم‎ (ع) به نشانی‎‎ بزرگراه رسالت‎ خ‎ شهید هدایتی , کرمان‎ شمالی‎ . مسجد امام‎‎ حسین‎‎‎ (ع) به‎ نشانی‎ میدان امام حسین)ع. ( مسجد صدر اراکی‎‎ به‎‎‎ نشانی خیابان‎‎ نامجو نرسیده به میدان نامجو . مسجد ال‎ محمد (ص‎) به‎ نشانی‎‎ فرجام‎ شرقی خیابان‎ سراج‎ . مسجد سمنگان‎‎‎ به‎ نشانی‎ خیابان سمنگان . مسجد الاقصی‎‎ به‎‎ نشانی بین‎‎ فلکه دوم‎‎ و سوم تهران پارس‎ . مسجد امام‎ علی‎‎ (ع) به‎ نشانی پردیس‎ بومهن‎‎ خیابان نیایش‎ . مسجد الهادی‎‎ به‎ نشانی‎ جاجرود روستای سعید اباد . مسجد جامع‎ الزهراڈ (س‎) به‎‎ نشانی‎ شهرک‎ حکیمیه . مسجد حضرت‎ ابوالفضل‎ (ع) به‎‎ نشانی‎ بومهن‎‎ خیابان طلائیه . مسجد حضرت‎ فاطمه‎‎‎ (س‎‎) به نشانی‎‎ خیابان‎ مجیدیه شمالی شمس اباد . مسجد علی‎‎‎ بن‎‎‎ ابیطالب‎ (ع) به‎ نشانی خیابان دماوند , خیابان نیروی‎ هوایی . مسجد جامع‎ اهل‎ بیت‎ (ع( به‎ نشانی‎ بومهن‎ . مسجد احمدیه‎‎‎ به نشانی‎ چهارراه سرسبز . مسجد صفا به‎ نشانی‎ خیابان‎ نظام‎ اباد


  

 

 "رجب"، ماه خداست؛ ماه پر برکتی است که اعمال بسیاری برای آن ذکر شده است. پیامبراکرم صلوات الله علیه فرمود: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، مستوجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود. اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شرکت در میهمانی ماه مبارک رمضان می باشد. برای درک عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.

پیامبراکرم(ص) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است.

اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائک بر زمین نزول می کنند. برای این شب عملی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکر شده است که فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:

روز پنج شنبه اول آن ماه - در صورت امکان و بلا مانع بودن-  روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم می شود و درهر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر" سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر" رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.

پیامبراکرم صلوات الله علیه در فضیلت این نماز می فرماید: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت می پرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیده ام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیده ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده ام. آن زیباروی پاسخ می دهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده ام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.

امید آن است که در پایان این نماز با فضیلت، محتاجان به دعا را فراموش نکنید و ما را نیز از دعای خیر خود محروم ننمایید.

 

" التماس دعا"


  


قال الکاظم (علیه السلام)
رجب نهر فى الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.
امام کاظم (علیه السلام) فرمود:
رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مى‏نوشاند.


  

جابر بن عبدالله انصاری و سلام پیامبر

 روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد (علیه السلام) شرفیاب شد.

صدای کودکی  را شنید ، پرسید کیستی؟ گفت من محمد بن علی بن الحسینم، جابر گفت: نزدیک بیا، سپس دست او را گرفت و بوسید و عرض کرد:

روزی خدمت جدت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بودم که فرمود: شاید زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسین که یکی از اولاد من است ملاقات کنی. سلام من را به او برسان و بگو: خدا به تو نور حکمت دهد. علم و دین را نشر بده. امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینی و تعلیم حقایق قرآنی  و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخت.


  

ابوبصیر می‌گوید: در خدمت امام باقر علیه السلام بودیم، حمران بن اعین نیز حضور داشت. فردی وارد شد و عرض کرد: عکرمه در شرف مرگ است - عکرمه رای خوارج را داشت اما به امام باقر علیه السلام علاقه‌مند بود - از جا برخاست، به حاضران فرمود: شما منتظر باشید تا من برگردم و خود رفت. بعد از اندکی بازگشت و فرمود: اگر عکرمه را قبل از مرگش در می‌یافتم کلماتی یادش می‌دادم که برایش سودمند باشد ولی چنین نشد، هنگامی رسیدم که مرگ گریبانش را گرفته بود. من عرض کردم: فدایت گردم! آن کلام چیست؟ فرمود: به خدا سوگند! آنچه می‌خواستم به عکرمه یاد دهم همان است که شما به آن اعتقاد دارید (یعنی ولایت).

سپس امام فرمود: به اطرافیانتان، در هنگام مرگ، «لااله الاالله» و ولایت را تلقین کنید. (1)

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

«مَن رَزَقَهُ اللهُ حُبّ الائمّةِ مِن اَهلِ بَیتی فَقَد اَصابَ خَیرَالدُّنیا و الآخرةِ (2) ؛ کسی را که خداوند محبت امامان از اهل‌بیتم را به او مرحمت فرموده، به خیر دنیا و آخرت رسیده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 46، ص 333 .

2- مشکوة الانوار، طبرسی، ص 81 .

منبع:

کتاب جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی .


  

یکی از کودکان امام باقر علیه السلام بیمار شد. حضرت از فرط علاقه‌ای که به آن کودک داشت سخت نگران و اندوهگین بود و آرام نداشت. حاضران به یکدیگر می‌گفتند اگر برای این کودک حادثه‌ای رخ دهد (و بمیرد) برای جان امام باقر علیه السلام نگران هستیم.

طولی نکشید صدای گریه و زاری از خانه امام باقر علیه السلام بلند شد (معلوم شد همان کودک از دنیا رفته) اما بر خلاف انتظار همه، حضرت با رویی باز در حالتی کاملاً متفاوت با آن حالت هنگام بیماری کودک بیرون آمد؛ اطرافیان عرض کردند: فدایت گردیم! ما از این حادثه بر شما می‌ترسیدیم و برایتان نگران بودیم که نکند شما را از پای در آورد!

امام فرمود: ما دوست داریم کسانی که مورد محبت و علاقه ما هستند در سلامت و عافیت باشند، اما آنگاه که فرمان خدا برسد، تسلیم امری هستیم که خدا دوست دارد(1) (و راضی به رضای او هستیم).

امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

«انَّ اَعلَمَ النّاسِ بِاللهِ اَرضاهُم بِقَضاءِ اللهِ عَزّ و جَلّ (2) ؛ داناترین مردم به خداوند، راضی‌ترین آنان به قضای الهی است.»

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 46، ص 301 .

2- اصول کافی، ج 2، ص60 .

 

منبع:

کتاب جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی .


  

نعمان بن بشیر می‌گوید: در یکی از سفرهای حج همسفر جابربن یزید جعفی بودم. در مدینه بودیم که جابر بر امام باقر علیه السلام وارد شد، سپس با آن حضرت وداع کرد و با چهره‌ای شاد بیرون آمد و به سوی کوفه حرکت کردیم. به اولین منزل در بیرون مدینه که رسیدیم روز جمعه بود، نماز ظهر را خواندیم و حرکت کردیم که ناگاه مردی بلند قد و گندمگون پیدا شد و نامه‌ای به دست جابر داد. جابر آن را بوسید و بر چشم نهاد؛ نامه از امام محمدباقر علیه السلام بود و با گل سیاه‌رنگی که هنوز تَر بود مُهر شده بود. جابر از آن مرد پرسید: چه وقت خدمت مولایم بودی؟ پاسخ داد: هم اکنون. پرسید: قبل از نماز یا بعد از نماز؟ پاسخ داد: بعد از نماز.

جابر نامه را گشود و شروع به خواندن کرد. همان طور که نامه را مطالعه می‌کرد چهره‌اش گرفته می‌شد تا نامه به پایان رسید. نامه را بست و از آن به بعد، من او را خندان و شاد ندیدم تا این که وارد کوفه شدیم.

فردای آن روز به سراغش رفتم. با تعجب دیدم تکه استخوانی به گردن خود انداخته، بر چوبی سوار شده و می‌گوید: من منصور بن جمهور را امیری غیر مامور می‌یابم و در ضمن، اشعاری هم می‌خواند. به من که رسید نگاهی کرد. من نیز به او نگاه کردم ولی سخنی رد و بدل نشد، از حال وی گریه‌ام گرفت. مردم، اطراف ما را گرفتند، جابر به راهش ادامه داد تا به رَحبه(1) رسید. بچه‌ها و مردم می‌گفتند: جابر بن یزید دیوانه شده است.

به خدا سوگند! چند روزی بیشتر نگذشت که از جانب هشام بن عبدالملک نامه‌ای به والی کوفه رسید که در آن از وی خواسته بود جابر بن یزید را گردن زند و سرش را نزد او بفرستد. حاکم کوفه از اطرافیانش پرسید: این جابر کیست؟ گفتند: خدا او را شفا دهد، مردی دارای علم و فضل بود، اما امسال به حج رفت، از حج که بازگشت دیوانه شده است و هم اکنون در رَحبه بر چوبی سوار می‌شود و با بچه‌ها بازی می‌کند. حاکم به آن جا رفت، جابر را دید که با بچه‌ها بازی می‌کند. (خوشحال شد و) گفت: سپاس خدای را که من را از کشتن این مرد حفظ کرد.

راوی می‌گوید: چند روزی بیشتر نگذشت که منصور بن جمهور وارد کوفه شد و همان کاری را کرد که جابر می‌گفت.(2)

حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود:

مَن صَحَّ ایمانُهُ و حَسُنَ عَمَلُهُ اشتَدَّ بَلاءُهُ (3) ؛ آن که دارای ایمانی درست و عملی نیکو باشد، گرفتاری‌اش شدید است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- نام محلی در کوفه .

2- بحارالانوار، ج46، ص 282 .

3- اصول کافی، ج 2، ص 252 .

منبع:

کتاب جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی .

 


  

ابوحمزه ثمالی روایت کرده است که: در آن سالی که ابوجعفر، محمدبن علی علیهماالسلام، به حج مشرف شد و در آن سفر با هشام بن عبدالملک ملاقات کرد، مردم (برای کسب فیض از آن معدن ولایت) به حضرت روی آوردند. عکرمه (از دانشمندان دربار شام) پرسید: این مرد که آثار دانش از چهره‌اش پیداست، کیست؟ همانا! او را آزمایش خواهم کرد! وی به همین منظور به حضور امام رسید، اما همین که در برابر آن بزرگوار ظاهر شد ( و حضرت را شناخت) اندامش به لرزه افتاد و در برابر امام باقر علیه السلام از چشم مردم افتاد. به حضرت عرض کرد: ای پسر رسول خدا! من در مجالس بزرگانی چون ابن عباس و ... نشسته‌ام اما هرگز به این روز نیفتاده‌ام! (سبب این وضعیت چیست؟)

امام باقر علیه السلام فرمود: وای بر تو ای برده کوچک مردم شام! تو هم اکنون در برابر خانه‌هایی قرار داری که خداوند خواستار رفعت و عظمت(1) آنهاست.(2)

امام محمد باقر علیه السلام می‌فرماید:

«والله اِنّا لَخُزّانُ اللهِ فی سَمائِهِ وَ اَرضِهِ لا عَلی ذَهَبٍ ولا فِضّةٍ الاّ عَلی عِلمِهِ(3) ؛ به خدا سوگند! ما خزانه‌داران خدا در آسمان و زمین هستیم اما نه خزانه‌دار طلا و نقره که خزانه‌دار علم خداوند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1- این بیان امام اشاره است به مضمون آیه کریمه: «فی بُیُوت اَذَنَ اللهُ اَن تُرفَعَ ... »، نور/36 .

2- بحارالانوار، ج 46، ص 258 .

3- اصول کافی، ج 1، ص192 .

 

منبع:

کتاب جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی




  

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: من همیشه رختخواب پدرم را آماده می‌کردم و منتظر می‌ماندم تا بیاید و به بستر رود، سپس خودم می‌خوابیدم. در یکی از شب‌ها، آن بزرگوار تأخیر کرد، (نگران شدم) به مسجد رفتم. مردم، همه رفته بودند. پدرم را در حال سجده دیدم، ناله‌اش را شنیدم که به خدا عرض می‌کرد: «سُبحانکَ اللهمَّ انتَ رَبّی حَقّاً حَقّا، سَجَدتُ لکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً ... ؛ 

خداوندا تو منزّهی! تو به حق، پروردگار من می‌باشی! از روی خضوع و بندگی تو را سجده می‌کنم، خدایا! عملی ضعیف (و اندک) دارم، تو آن را برایم دو چندان کن، خداوندا! در آن روز که بندگانت را برمی‌انگیزی مرا از عذاب خود مصون بدار! توبه‌ام را بپذیر که همانا تو توبه‌پذیر مهربانی!» (1)

امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

«اِذا اکثَرَ العَبدُ مِنَ الاستِغفارِ رُفِعَت صَحیفَتُهُ وَ هِیَ یَتَلَألاُ (2) ؛ هر گاه بنده‌ای زیاد استغفار کند نامه عملش را در حالی که می‌درخشد به آسمان بالا می‌برند.»

 

پی‌نوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج46، ص 301 .

2- اصول کافی، ج 2، ص 504 .

 

منبع:

کتاب جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی


  

نابغه دهر، شیخ انصاری دارای کرامات و خوارق عادات بوده است که به دو نمونه از آنها اشاره می‌شود:

کرامت اول:

در زمان شیخ روزی شخصی از تنگی معاش برای دوستش سخن داند و گفت: اگر همراهی با من کنی در این باب فکر و تدبیری اندیشیده‌ام. گفت: بگو اگر صلاح باشد تو را یاری کنم . گفت: در این روزها پول زیادی نزد شیخ مرتضی آورده‌اند. ما شبانه به خانه او رفته و آنها را آورده بین خود تقسیم کنیم .

من چون این بشنیدم او را منع کردم ولی سودی نبخشید. بالاخره با اصرار بسیار مرا با خود موافق نمود به این شرط که در بیرون منزل بایستم تا او برود و بیاید که من مباشر عملی نباشم . چون پاسی از شب رفت به سراغ من آمد و به طرف منزل شیخ روانه شدیم و با تدبیری وارد دهلیز بیرونی شدیم ولی من جلوتر نرفتم، دوستم از پله‌های بیرونی بالا رفت تا از پشت بام بیرونی به بام اندرونی درآید و از آنجا وارد خانه شده و دست به سرقت بزند.

مدتی نگذشته بود که با حالتی پریشان شگفت آور نزد من آمد، سبب را پرسیدم گفت: چیزی را مشاهده کردم که تا خودت نبینی تصدیق من نخواهی کرد. گفتم مگر چه دیدی؟

گفت: از پله‌ها که بالا رفتم سایه‌ای در مهتابی بیرونی به نظرم آمد، وقتی از دیوار بیرونی بالا رفتم که خود را به پشت بام اندرونی برسانم ناگهان دیدم شیری مهیب بر کنار بام اندرونی ایستاده و آماده حمله به من بود و هر چه بالاتر رفتم خشم شیر زیادتر می‌گردید، قدری تامل نمودم تا شاید علاجی پیدا کنم، ولی ممکن نشد، برگشتم . به او گفتم: شاید

ترسیده ای !!

گفت: تا نبینی باور نکنی از پله‌ها بالا برو و نگاه کن، از پله‌ها بالا رفتم نزدیک بام اندرونی شیری عجیب دیدم که از ترسش بدنم به لرزه درآمد شیر نعره ای کشید و به سوی پشت بام بیرونی شد، چون این امر خارق عادت را دیدیم از کرامات آن مرد بزرگ شیخ انصاری حمل کردیم و نادم و پشیمان برگشتیم .

کرامت دوم :

یکی از شاگردان شیخ انصاری نقل می‌کند: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشته برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و به مجلس درس ‍ شیخ درآمدم ولی از مطالب و تقریراتش هیچ نمی‌فهمیدم خیلی به این حالت متاثر شدم تا جایی که دست به ختوماتی زدم ، فایده نبخشید. بالاخره به حضرت امیر علیه السلام متوسل شدم .

شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم و "بسم الله الرحمن الرحیم " در گوش من قرائت نمود.

صبح چون در مجلس درس شیخ حاضر شدم درس را می فهمیدم ، کم کم جلو رفتم، پس از چند روز به جایی رسیدم در آن مجلس صحبت می‌کردم . آن روز پس از ختم درس خدمت شیخ رسیدم وی آهسته در گوش من فرمود: آن کس که "بسم الله ... " را در گوش تند خوانده است تا " والضالین" در گوش من خوانده،

 این بگفت و برفت. من از این قضیه بسیار تعجب کردم و فهمیدم که شیخ دارای کرامت است زیرا تا آن وقت کسی از این موضوع اطلاع نداشت .

منبع:سایت تبیان

 


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ