مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 69
کل بازدید : 781239
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
میلاد اسوه تقوا و مقاومت حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک
من از این نماز خیلی حاجت گرفتم.شما بخوانید برای ما هم دعا کنید.
این ختم جهت توسل به حضرت زینب سلام الله علیها این بانوی بزرگوار می باشد
چهارده روز بعد از نماز صبح دو رکعت نماز میخوانید (مثل نماز صبح)بعد از این نماز چهارده مرتبه سوره توحید را تلاوت میکنید و شصت و نه بار صلوات  میفرستید و ثوابش را به روح مقدس حضرت زینب کبری سلام الله علیها تقدیم میکنید در موقع خواندن سوره توحید و صلوات با کسی حرف نمیزنید بعد از این اعمال شصت و نه َعدد پول مثلا یکصد تومانی یا پانصد تومانی نذر میکنید و آنرا صدقه بدهید. انشا الله هر حاجتی که از خدا بخواهید برآورده میشود .
التماس دعا

  

حضرت زینب علیهاالسلام

زنی که نمی‏خواهد در حماقت و جهل زندگی کند و تسلیم دنیاپرستان شود، چگونه زیستن را از کجا و چه کسی بیاموزد؟ در این دنیای پرتلاطم مادی و زرق و برق‏های پرجاذبه و فریبنده که ممکن است هر دین‏داری را به سوی خود بکشاند آیا راهی برای خود ساختن و صحیح زیستن وجود دارد؟

آیا در مذهب و فرهنگ ما زن می‏تواند بینشی اصیل، مستقل و مناسب با طبیعت فطری خود داشته باشد، تا بازیچه مغرضان، استعمارگران و هوسرانان دنیای مادی نشود؟ برای به دست آوردن پاسخ باید به سراغ قرآن و تاریخ اسلام رفت.

قرآن کریم زنانی را معرفی می‏کند که به خودسازی و زندگی پاکیزه دست‏ یافته‏اند مانند آسیه (همسر فرعون) و مریم مادر مسیح. در تاریخ اسلام نیز افرادی این راه را پیموده و به ما آموخته‏اند که چگونه باشیم و چگونه زندگی کنیم. آنها زندگان تاریخ‏اند.

از روایات و اخبار استفاده می‏شود که بخشی از علوم بانو زینب سلام الله علیها از جانب پروردگار به او افاضه شده بود. امام سجاد(علیه‌السلام) در خطابی به عمه‏اش زینب فرموده است: «انتَ ‏بِحمداللهِ عالمةٌ غیرَ مُعلمه و فهمه غیرَ مُفهمه‏»؛ تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده هستی و دارای درک و فهمی هستی که ذاتی تو است.

در این مقاله به برخی از صفات یکی از آن بانوان، حضرت زینب سلام الله علیها اشاره می‏کنیم و گوشه‏هایی از زندگی درخشان آن بانو را به نظاره می‏نشینیم.

 

محیط تربیتی، خانه علی علیه‌السلام

اولین محیط تربیتی هر انسان خانه اوست. ‏خانواده زینب؛ پدر و مادر او نمونه‏های کامل انسانیت هستند؛ علی(علیه‌السلام) تا زمانی که زنده بود ذره‏ای غیر از حلال نخورد و برای غذای خود به نان جو خشکی همراه با شیر اکتفا می‏کرد. آخرت را بر آسایش و راحتی زندگانی دنیا ترجیح می‏داد و اگر در مقابل دو کار الهی قرار می‏گرفت کار سخت‏تر را انتخاب می‏کرد. خود آب از چاه می‏کشید و هیزم برای آتش می‏آورد. حضرت علی (علیه‌السلام) همیشه خوشرو و متبسم، متواضع و فروتن بود. بسیار ساده مانند بردگان می‏نشست و غذا می‏خورد. در عبادت بی‏نظیر بود. در هر شبانه‎روز ای بسا هزار رکعت نماز می‏خواند. کانون خانواده‏اش سراسر ایثار، محبت و تعاون بود.

همسرش «عبدالله بن ‏جعفر» از نیکان زمان و ثروتمندان آن عصر بود و در جود و بخشش مشهور به «ابوالمساکین‏» است. با این حال زینب سلام الله علیها برای خود هیچ اندوخته‎ای نداشت و با دست‏ خالی به کربلا به اسارت رفت و بازگشت. امام سجاد(علیه‌السلام) فرمود: «زینب سلام الله علیها در زندگانی خود برای آینده‏اش هیچ چیز ذخیره نکرد.»

مادر زینب یعنی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیز الگوی فضایل و در تربیت فرزندانش بسیار کوشا بود. تمام کارهای خانه را خود انجام می‏داد. گندم آرد می‏کرد و آرد را خمیر می‏نمود و نان می‏پخت و لباس ‏وصله می‏زد. شب‎های جمعه تا صبح در حالت رکوع و سجده به سر می‏برد و جز برای دیگران برای خود هیچ دعا نمی‏کرد. در اثر کار زیاد بدنش رنجور شد، تا آنجا که علی(علیه‌السلام) فرمود: در پی آب کشیدن از چاه اثر آن بر سینه زهرا باقی ماند و در اثر آرد کردن با آسیاب، دست‏هایش پینه بست و در اثر نظافت و پخت و پز لباسش پیوسته گردآلود بود. در سخن گفتن از راستگوترین افراد بود.

این خانواده بهترین الگو برای احترام متقابل نسبت ‏به یکدیگر است، احترام به همسر یکی از اصول زندگی خانه آنهاست، علی(علیه‌السلام) می‏فرماید: «به خدا قسم من هیچ زمان فاطمه را خشمناک نکردم و او را بر کاری اجبار ننمودم تا این که از دنیا رحلت کرد و همچنین هیچ‏گاه فاطمه مرا خشمناک نکرد و از من نافرمانی ننمود و هر وقت‏به او نگاه می‏کردم غم‏ها از وجودم رخت‏ برمی‏بست.»

انفاق این خانواده سرمشق زندگی همگان است، زیرا پناهگاه یتیمان، فقیران و بردگان بوده و از کوچک تا بزرگ ایشان حتی غذای خود را برای خدا از خویش دریغ می‏داشتند و به نیازمند می‏دادند. (آیات ‏7 تا 11 سوره «هل اتی‏» بیان کننده روحیه جود و بخشش این خانواده است.)

حضرت زینب علیهاالسلام در خطبه‏های خود نشان داده که به معارف قرآن کاملا آشنا بوده است. اگر کسی به آیات قرآن معرفتی جامع نداشته باشد چگونه می‏تواند هر آیه‏ای را برای استدلال مخصوص به گونه‏ای که دشمن را محکوم کند، به کار برد.

فرزندان این خانواده که از جمله آنها «زینب‏» است، از مکارم اخلاق این پدر و مادر بهره‏ها گرفته‏اند؛ در دانش، زهد، صبر، عفت، حضور در صحنه‏های سیاسی.

از روایات و اخبار استفاده می‏شود که بخشی از علوم بانو زینب سلام الله علیها از جانب پروردگار به او افاضه شده بود.

زینب در چنین خانواده و محیطی بزرگ شد. او نزد بهترین آموزگاران بشریت تربیت ‏یافت.

 

دانشی از سوی خدا

از روایات و اخبار استفاده می‏شود که بخشی از علوم بانو زینب سلام الله علیها از جانب پروردگار به او افاضه شده بود. امام سجاد(علیه‌السلام) در خطابی به عمه‏اش زینب فرموده است: «انتَ ‏بِحمداللهِ عالمةٌ غیرَ مُعلمه و فهمه غیرَ مُفهمه‏»؛ تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده هستی و دارای درک و فهمی هستی که ذاتی تو است.

حضرت زینب علیهاالسلام

او «مفسر قرآن‏» بوده است و در ایامی که علی (علیه‌السلام) در کوفه حضور داشت این بانوی بزرگ مجلسی در منزل خود داشته و برای زنان تفسیر قرآن بیان می‏فرموده است. در یکی از روزها بیان تفسیر «کهیعص‏» را می‏فرمود. در آن میان امیرمؤمنان (علیه‌السلام) وارد شد و فرمود: ای نور دیده! شنیدم که تفسیر کهیعص را برای زنان بیان می‏نمودی. عرض کرد: بلی فدایت ‏شوم! فرمود: ای نور دیده! این رمزی است در مصیبتی که پس از این بر شما عترت پیغمبر، وارد می‏شود پس برخی از آن مصایب را برایش برشمرد تا جایی که گریه آن مظلومه بلند شد.

گواه دیگر بر دانش انبوه آن بانو خطبه‏هایی است که در کوفه و شام ایراد کرده است و دانشمندان زیادی آنها را ترجمه و شرح کرده‏اند. این خطبه‏ها نشان‏دهنده تسلط علمی آن بانو در علوم اسلامی به ویژه قرآن کریم بوده است. آیاتی که او در این خطبه‏ها مطرح کرده است جواب دهنده شبهات بسیاری در زمینه‏های اعتقادی و غیر آن است.

حضرت زینب علیهاالسلام در خطبه‏های خود نشان داده که به معارف قرآن کاملا آشنا بوده است. اگر کسی به آیات قرآن معرفتی جامع نداشته باشد چگونه می‏تواند هر آیه‏ای را برای استدلال مخصوص به گونه‏ای که دشمن را محکوم کند، به کار برد.

از آنجا که امام حسین علیه‌السلام، از عبادت‏های خواهرش زینب کاملا مطلع بود می‏دانست که او نزد پروردگار خود مقام استجابت دعا دارد در آخرین وداع به وی می‏فرماید: «یا اختاهُ لا تَنسینی فِی نافلةِ اللیل‏»؛ ای خواهرم! مرا در نمازهای شبت فراموش نکن.

آری، تنها غواص ماهر دریای قرآن و حقایق آن می‏تواند حامل پیام امامت ودیعه‏دار اسرار الهی باشد. او در زمان بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) از جانب امام حسین(علیه‌السلام) نیابت ‏خاصی برای مراجعات و رفع مشکلات مذهبی مردم داشته است و مردم نیز در امور حلال و حرام به زینب سلام‎ الله ‎علیها مراجعه می‏کردند تا زمانی که امام سجاد (علیه‌السلام) از بیماری شفا پیداکرد.

شاهد دیگر بر مقام علمی او روایاتی است که آن محدثه نقل کرده است، از جمله آنها، خطبه مادرش فاطمه(علیهاالسلام) در مسجد مدینه است. و حدیث «ام ایمن‏» پیرامون حوادثی که در آینده در کربلا به وقوع خواهد پیوست.

 

در محضر خدا

چنانکه نوشته‏اند آن بانوی پاک در همه عمر هیچ‎گاه نمازهای نافله را ترک نکرده است. امام سجاد علیه‌السلام فرمود: «عمه‏ام زینب در مسیر کوفه تا شام نمازهای واجب و مستحب را به جا می‏آورد و در بعضی جاها به علت گرسنگی و تشنگی زیاد نمازش را نشسته می‏خواند.»

از آنجا که امام حسین(علیه‌السلام)، از عبادت‏های خواهرش زینب کاملا مطلع بود می‏دانست که او نزد پروردگار خود مقام استجابت دعا دارد در آخرین وداع به وی می‏فرماید: «یا اختاهُ لا تَنسینی فِی نافلةِ اللیل‏»؛ ای خواهرم! مرا در نمازهای شبت فراموش نکن.

مراتب عرفانی حضرت زینب علیهاالسلام با مقام امامت چندان فاصله‏ای ندارد. او مانند مادرش زهرا چنان در عبادت کوشا بود که پاهای مبارکش متورم شد.

مراتب عرفانی حضرت زینب علیهاالسلام با مقام امامت چندان فاصله‏ای ندارد. او مانند مادرش زهرا چنان در عبادت کوشا بود که پاهای مبارکش متورم شد.

نشان داد که تفاوتی بین زن و مرد برای رسیدن به عبودیت پروردگار نیست و ملاک و امتیاز انسان نزد خداوند مذکر و مؤنث ‏بودن نیست.

قرآن می‏فرماید:« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ‏»(نحل/97)؛ هر کس عمل صالحی انجام دهد - مرد باشد یا زن - در صورتی که ایمان داشته باشد ما حتما به او زندگی پاکیزه روزی گردانیم و بهتر از آنچه عمل کرده‏اند به آنها پاداش می‏دهیم.

 

در آیینه زهد

زاهد آن فقیری نیست که به دلیل ناتوانی خویش دنیا را نخواهد بلکه کسی است که با وجود ثروت و امکانات، به زر و زیور دنیا دلبسته نباشد. زینب پاک در دامن مادری تربیت‏ شد که پوست گوسفند، فرش خانه‏اش بود و پدر بزرگوارش بارها کفش خود را پینه می‏زد و در زمان خلافت هرگز دو خورشت‏ یکجا مصرف نکرد.

زنی که نمی‏خواهد در حماقت و جهل زندگی کند و تسلیم دنیاپرستان شود، چگونه زیستن را از کجا و چه کسی بیاموزد؟ در این دنیای پرتلاطم مادی و زرق و برق‏های پرجاذبه و فریبنده که ممکن است هر دین‏داری را به سوی خود بکشاند آیا راهی برای خود ساختن و صحیح زیستن وجود دارد؟

همسرش «عبدالله بن ‏جعفر» از نیکان زمان و ثروتمندان آن عصر بود و در جود و بخشش مشهور به «ابوالمساکین‏» است. با این حال زینب سلام الله علیها برای خود هیچ اندوخته‎ای نداشت و با دست‏ خالی به کربلا به اسارت رفت و بازگشت. امام سجاد(علیه‌السلام) فرمود: «زینب سلام الله علیها در زندگانی خود برای آینده‏اش هیچ چیز ذخیره نکرد.»

او هجرت و شرکت در حماسه کربلا و اسارت را بر ماندن در مدینه و زندگی در کنار شوهر و داشتن کنیزان و غلامان ترجیح داد و فریفته خوشی چند روزه دنیا نشد و نام خود را در کنار امام حسین(علیه‌السلام) ثبت کرد، آگاهی داشتن آن بانو از حوادث کربلا، شهادت برادرش و اسارت خود، بر عظمت این زهد می‏افزاید.

وی دو فرزند خود را نیز به کربلا برد و آنها به شهادت رسیدند. با این که علاقه مادر نسبت‏ به فرزند امری ذاتی و فطری است وقتی که آن دو به شهادت رسیدند برای این که در صبر و ایمان او خللی پیدا نشود برای دیدن دو فرزند شهیدش از خیمه‏ها بیرون نیامد.

او به زنان مسلمان آموخت ‏به جای نظاره و تقلید زندگی دیگران و توجه به زیورهای دنیا و دل بستن به آنها باید دنیا را وسیله رسیدن به آخرت دانست و زخارف دنیا انسان را ابدی نمی‏کند و آنچه به انسان حیات جاوید می‏بخشد تکیه به معنویت است.

 

منبع:

مجله ماهنامه کوثر، شماره 6 ، حسین علوی مهر .

 


  

در عظمت زینب کبری همین بس که ایشان مدتی از عمر خود را پرستار یادگاران آخرین برگزیده خدا بوده است. کودکان بی‏سرپرست و بیماری که وی عهده‏دار تیمار آنان بود نیاز شدید به عطوفت، محبت و سرپرستی وی داشتند. پس از واقعه کربلا، حضرت سجاد علیه‌السلام سخت مریض و کودکان بی‏سرپرست و یتیم شده بودند و از نظر غذا، آب و امکانات در مضیقه قرار داشتند و در این حال یک پرستار و سرپرست قوی نیاز داشتند و آن حضرت زینب سلام الله علیها بود.

امام سجاد علیه السلام فرمود: «من در آن شبی که پدرم فردای آن کشته شد نشسته بودم و عمه‏ام زینب نزد من بود و از من پرستاری می‏کرد.»

یکی از دانشمندان لبنانی می‏نویسد: «زینب نشان داد که در میان اهل‎بیت ‏با جرئت‏ترین بانو و فصیح‏تر و بلیغ‏ترین آنهاست. او کارهایی مانند استدلالات عقلی، قوت نفس، شجاعت همراه با فصاحت و بلاغت، در کربلا و بعد از آن انجام داد که شهرتش همه جا پیچید و ضرب‏المثل گردید. مورخان و نویسندگان به این مطلب گواهی می‏دهند.»

در جای دیگر فرمود: «در سفر اسارت از کوفه تا شام مشاهده کردم عمه‏ام زینب گاهی غذای خود را بین کودکان تقسیم می‏نمود و خود از شدت گرسنگی و ضعف نماز شب را نشسته می‏خواند.»

در بین راه شام در یکی از منازل کودکی از شتر می‏افتد، فریاد می‏کند «یا عمتاه‏»! چون حضرت به کمک وی می‏شتابد بچه را در زیر دست و پای شتر کشته می‏بیند.

هنر یک پرستار این نیست که بالای سر بیمار باشد بلکه باید خود را جای او قرار دهد و بگوید گرسنگی او گرسنگی من و درد او درد من و ناله‏های او ناله‏های من است. و حضرت زینب علیهاالسلام در تیمار خود چنین بود.

هنرآفرین عصر

هنر روش‎های ویژه و شیوه‏های پیرایش شده حرکت انسان است. در هر امری اگر انسان با روش خاص حرکت کرده و به آن نظم دهد تا به نتیجه مطلوب و نهایی برسد، این هنرمندی است.

زینب سلام الله علیها در سفر آسمانی خود با سه خطر بزرگ مواجه بوده است: یکی از بین رفتن و توجیه کردن خون سیدالشهدا از طرف دشمنان، دیگری ادامه خلافت غاصبانه و سوم حفظ امانت‎هایی که به او سپرده شده بود. او باید ودیعه امامت را که از جانب برادرش امام حسین علیه السلام به او واگذار شده صحیح و سالم به صاحبش تحویل دهد و دیگر این که جان کودکان، دختران و بیمار عزیزش علی بن‏الحسین(علیهما‌السلام) را به قیمت جان خود حفظ کند.

او چه شیوه‏ای برگزیند تا این سه خطر را دفع کند؟

حضرت زینب علیهاالسلام با فصاحت و بلاغتی تمام رسالت ‏خود را ادا می‏نماید، به ‏گونه‏ای که «ابن‏زیاد» اقرار به فصاحت و بلاغت این بانوی سخنور می‏کند و پس از سخنان حضرت زینب می‏گوید: «این زنی است که سخن، به سجع و قافیه گوید و به جان خودم همانا پدرش سخن به سجع می‏گفت و شاعر بود.»

با الهام از فکر بلند و ایمان قوی دو شیوه حساس و مهم را انتخاب می‏کند: یکی حضور در صحنه مبارزه، سیاست و اجتماع مخوف آن زمان و دیگری شیوه تبلیغ در زمان اسارت.

1- حضور زینب علیهاالسلام در صحنه اجتماع

سیاست در نگاه او اداره جامعه بر اساس عدل است نه فریب‏کاری . حضور زینب کبری در صحنه‏های سیاسی از کوفه تا شام و از شام تا مدینه در پی از دست دادن یک برادر یا به خاطر چند عزیز نیست‏ بلکه از دیدگاه حضرت زینب مساله اسلام و کفر، ایمان و نفاق و اصل خلافت مطرح است.

حرکت حضرت زینب مفهوم گسترده‏ای دارد و در اعماق خود، تصمیم راسخی را نشان می‏دهد که بر آن است تا حکومتی بناحق غصب شده را بازستاند و امتی را که به جاهلیت گذشته خود بازگشته به راه اعتدال آورد.

در کوفه مردم را متوجه اصل امامت کرده، در مجلس ابن‏زیاد، این جنایتکار را محکوم می‏کند، خشم این ظالم تحریک می‏شود تصمیم به قتل امام زین‏العابدین(علیه‌السلام) می‏گیرد، اما حضرت زینب خود را سپر قرار داده، می‏فرماید: «اگر تصمیم بر قتل او داری باید از جسد من بگذری و اول مرا بکشی.»

در شام و مدینه نیز مردم را علیه حکومت وقت می‏شوراند و مردم با فرستادن نفرین‏ها و حرکت‎های مبارزاتی مخفیانه متاثر می‏شوند و زینب کبری در هر فرصتی وضعیت‏ خلافت را به تصویر می‏کشد و مفاسد را افشاگری می‏کند.

بنابراین حضور زینب کبری در صحنه سیاست ‏یعنی تحکیم اسلام در جامعه که این مساله هم به دوش مرد است و هم مربوط به زن، جز آن که هر وجودی چون دارای ظرفیتی خاص است‏ شیوه خاص نیز باید طی کند. زن از دیدگاه اسلام آنجا که لازم شود باید در جامعه حضور داشته باشد، اما با شرایط ویژه خود؛ حفظ عفت، ایمان، خود نباختن در برابر هر اجنبی، دفاع از حق، عدالت و ولایت.

او در کوفه با مشاهده مردمی فریبکار در اوج استعداد و قله توانایی و در اجرای طرح و شیوه دفاعی خود در نهایت پایداری و ثبات قدم، قرار می‏گیرد. پای نهادن در چنین راهی برای زن، به علت ضعف طبیعتش و فراوانی دردها و رنج‎هایش نه تنها آسان نیست ‏بلکه علاوه بر همت و شجاعت، قدرت ادبی، فصاحت ‏بیان و قوه خلاقه‏ای می‏طلبید تا کلمات را به تمامی از معانی انقلابی و اعتقادی پربار سازد. و مهارت هنرآفرینی نیاز است که حقایق و درد و رنج‎ها را تصویر و وضع موجود را نقد و ترسیم، و حسین و یزید دو چهره متضاد را معرفی ‏کند.

2- تبلیغ حضرت در زمان اسارت

حضرت زینب علیهاالسلام در زمان اسارتش تبلیغ را یک وظیفه الهی می‏دانست. با فصاحت و بلاغت موروثی، علم ذاتی، شجاعتی علی‏وار، با این که در بند است اما شمشیر برنده و گویای خود را برهنه کرده، آن را با تمام وجودش علیه تمام اقتدار یک حکومت طاغوتی فرود می‏آورد.

این قهرمان بزرگ تاریخ برای کاری سترگ بپا خاست‏ بی‏آنکه کمترین تردیدی به خاطرش راه یابد یا از آن واقعیت ‏خطرخیز بهراسد.

حضرت زینب علیهاالسلام

او در کوفه با مشاهده مردمی فریبکار در اوج استعداد و قله توانایی و در اجرای طرح و شیوه دفاعی خود در نهایت پایداری و ثبات قدم، قرار می‏گیرد. پای نهادن در چنین راهی برای زن، به علت ضعف طبیعتش و فراوانی دردها و رنج‎هایش نه تنها آسان نیست ‏بلکه علاوه بر همت و شجاعت، قدرت ادبی، فصاحت ‏بیان و قوه خلاقه‏ای می‏طلبید تا کلمات را به تمامی از معانی انقلابی و اعتقادی پربار سازد. و مهارت هنرآفرینی نیاز است که حقایق و درد و رنج‎ها را تصویر و وضع موجود را نقد و ترسیم، و حسین و یزید دو چهره متضاد را معرفی ‏کند.

در رویارویی با «ابن‏زیاد» و «یزید» در کوفه و شام در اطرافش زنان چندی از نزدیکان و خویشان او مانند ستارگان پراکنده بر صفوفی نامنظم گرد آمده بودند که همه آنها جوانب این مبارزه را اندیشیده، آماده پیکار بودند.

گویی زینب کبری در آن لحظه برای رویارویی با دشواری‎ها، قلب «امام حسین‏» را به عاریت گرفته بود. حاضر شدن در کنار ظالمانی که کوه‎های سرکش را به هراس می‏انداخت و انسان‎های زیادی را مرعوب می‏نمود و مردم آن روز رنگ پریده با ترس و هراس جرئت خود را از دست داده بودند کاری بس دشوار می‏نمود. اما حضرت زینب هر چند قلبش پردرد، خاطرش مکدر و تنش ناتوان به نظر می‏رسد اما در عمق وجود ژرفای اندیشه دوربینش صبح شادی و بهجت دمیده و اطمینان خاطری می‏یابد و این اطمینان خاطر از آن نظر است که پیروزی واقعی را در برابر چشم، مجسم می‏بیند.

زن از دیدگاه اسلام آنجا که لازم شود باید در جامعه حضور داشته باشد، اما با شرایط ویژه خود؛ حفظ عفت، ایمان، خود نباختن در برابر هر اجنبی، دفاع از حق، عدالت و ولایت.

حضرت زینب علیهاالسلام با فصاحت و بلاغتی تمام رسالت ‏خود را ادا می‏نماید، به ‏گونه‏ای که «ابن‏زیاد» اقرار به فصاحت و بلاغت این بانوی سخنور می‏کند و پس از سخنان حضرت زینب می‏گوید: «این زنی است که سخن، به سجع و قافیه گوید و به جان خودم همانا پدرش سخن به سجع می‏گفت و شاعر بود.»

حضرت در مجلس یزید چنان فصاحت و بلاغت ‏سر داده، جنایات یزید را بر حاضران در مجلس آشکار نمود که یزید خویشتن را حیران دید و مجلسی را که برای افتخار خود تنظیم کرده بود موجب رسوایی و افتضاح او شد. این سخنان به اطراف پایتخت ‏سرایت کرد و بنی‏امیه منفور و مورد غضب مسلمین شدند و یزید را آشکارا لعن کردند و یزیدی که می‏خواست ‏برای پیروزی خود جشنها بگیرد، با سخنان این بانو چنان پست ‏شد که چاره‏ای ندید جز این که قتل حسین را از خود دفع کند و به ابن‏زیاد نسبت دهد. و در مجلس به صراحت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را، من به قتل حسین راضی نبودم. ابن‏زیاد عجله کرد و او را به قتل رسانید!

ولی این سخن در نفوس مردم تاثیر نکرد بلکه کار به جایی رسید که دودمان یزید به کلی نیست و نابود گردید.

حرکت حضرت زینب مفهوم گسترده‏ای دارد و در اعماق خود، تصمیم راسخی را نشان می‏دهد که بر آن است تا حکومتی بناحق غصب شده را بازستاند و امتی را که به جاهلیت گذشته خود بازگشته به راه اعتدال آورد.

یکی از دانشمندان لبنانی می‏نویسد: «زینب نشان داد که در میان اهل‎بیت ‏با جرئت‏ترین بانو و فصیح‏تر و بلیغ‏ترین آنهاست. او کارهایی مانند استدلالات عقلی، قوت نفس، شجاعت همراه با فصاحت و بلاغت، در کربلا و بعد از آن انجام داد که شهرتش همه جا پیچید و ضرب‏المثل گردید. مورخان و نویسندگان به این مطلب گواهی می‏دهند.»

حضرت زینب با استفاده از دو اصل همدوش «پیکار» و «تبلیغ‏»، رسالت عاشورای حسین را با همه ویژگی‎هایش به طرز صحیح به پایان می‏رساند و با قهرمانی خاص خود در بحران‎های فرساینده زندگی مسؤولیت ‏خویش را فراموش نمی‏کند و بسان یک «پیامبر تبلیغی‏» نقشه طرح‏ریزی شده مکتب انقلاب امام حسین علیه‌السلام را شکل می‏بخشد.

این بانو، زینب است. نواده بزرگ پیامبر، دختر سخنور و دانشمند علی، فرزند شجاع و پارسای زهرا، یادگار قیام و پایداری محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، چهره نمونه بانوان تاریخ، پیشوای شایسته همه زنان عالم. پرچم‏دار نهضت ‏خونین کربلا، سیاستمدار آگاه به عصر خود و تنها حامی ولایت، دین و مکتب و... .

والسلام، سلام بر او در روز میلاد و میعاد

منبع:

مجله ماهنامه کوثر، شماره 6 ، حسین علوی مهر .


  

حضرت زینب علیهاالسلام

در باره شخصیت روایی حضرت زینب علیهاالسلام، علمای بزرگی سخن گفته‏اند؛ از جمله:

ابوالفرج اصفهانی می‎گوید: زینب عقیله دختر علی ‏بن ابی‏طالب، مادرش‏ فاطمه دختر رسول خداست و او همان کسی است که ابن‏عباس از او کلام حضرت فاطمه (علیه‌السلام) را در فدک نقل می‏کند و می‏گوید: حدیث کرد مرا عقیله ما زینب دختر علی (علیه‌السلام)...

در انساب الطالبیین می‏خوانیم: زینب کبری دختر امیرمومنان (علیه‌السلام) که کنیه‏اش ‌ام الحسن بود، از مادرش زهرا (علیهاالسلام) روایت می‏کرد.

مرحوم سید نورالدین جزایری، در خصائص الزینبیه، ویژگی موثقه ‏بودن زینب را طرح می‏کند و می‏نویسد: «از جمله القاب آن محترمه ‏"موثقه‏"(مورد اعتماد) است، که آن مکرمه مورد وثوق خلاق عالم و حضرت سیدالشهدا، و حضرت سجاد (علیهماالسلام) بوده‏اند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلکه محل وثوق کلیه مردم بوده ‏و لذا حضرت سیدالساجدین (علیه‌السلام) هر وقت ‏بیان اخبار و احادیث می‏فرمود و می‏خواست که در اذهان مردم جای گیرد و از او بپذیرند، به ‏عمه‏اش اسناد می‏داد و از آن مخدره نقل می‏فرمود و کذالک ابن ‏عباس با این که مقبول القول بود، مع ذالک می‏گفت: «حدثتنا عقلیتنا.»

آیة الله خویی می‏نویسد: از مادرش سلام الله علیها روایت ‏می‏کند. و جابر فقیه(1) و عباد عامری از او روایت می‏کنند. این همه نشان از اوج مقام ‏روایی حضرت زینب (علیهاالسلام) دارد که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

گواهی می‏دهم که پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن‏ که او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبری تشریف انتخاب ‏بخشید و به نامی نامید که سزاوارش بود و این هنگامی بود که ‏آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پرده‏ی بیم نگران و در پهنه‏ی بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان کار همه‏ کارها را دانا بود و بر دگرگونی‏های روزگار محیط، بینا و به ‏سرنوشت هر چیز، آشنا.

راویان حدیث از زینب کبری علیهاالسلام

باید توجه داشت که ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (علیهاالسلام) فراتر از روایاتی است که راویان دیگر نقل کرده‏اند، زیرا این بانوی ‏بزرگ خود عالمه‏ای غیر معلمه بود و روایاتی را که نقل می‏کرد، بی هیچ شبهه‏ای، معتبر و مستنداند. حتی روایت‏هایی که در سنین‏ کودکی از او نقل شده‏اند. این بانوی بزرگوار که پنج سال قبل از وفات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسلام)، پدرش ‏علی (علیه‌السلام)،اسمأ بنت عمیس، و‌ ام ایمن روایت نقل می‏کرد. شمار راویان از وی بسیارند که می‏توان به: علی ‏بن حسین (علیه‌السلام)، ابن عباس، محمد بن عمر، عطأ بن سائب، فاطمه بنت الحسین، محمد بن جابر، عباد عامری و ... اشاره کرد.

حال به بیان برخی از روایات نقل شده از حضرت زینب علیهاالسلام می‎پردازیم.

وسیله ارتباط خلق و خالق

ابوبکر با این سند: محمد بن زکریا، جعفر بن محمد بن عماره ‏کندی، پدرش، حسین بن صالح، دو مرد از بنی‏هاشم، از حضرت ‏زینب (علیهاالسلام) دختر علی (علیه‌السلام) روایت کرد که زینب علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام: ... و نحنُ وسیلتهُ فی‏ خلقهِ و نحنُ خاصته و محل ‏قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثه انبیائه...»؛ «ما وسیله‏ ارتباط خدا با مخلوق‏های او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکی‏ها، ما راهنماهای روشن خداییم و وارث پیامبران او هستیم‏.»

حضرت زینب علیهاالسلام

بهشت جایگاه شیعیان

ابی‏حجاف (از محمد بن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه علیهاالسلام و اشجع، بلید بن سلیمان (از ابی‏حجاج، محمد بن عمرو هاشمی) از زینب دختر علی (علیه‌السلام) نقل کرد که فاطمه علیهاالسلام فرمود: «قالت فاطمه علیهاالسلام: ان رسول الله قال لعلی اما انک یابن ‏ابی‏طالب و شیعتک فی‏الجنه‏»، «و سَیجی‏ء اقوام ینتحلون حبکَ ثم‏ یمرقونَ مِنَ الاسلامِ کما یمرق السهم مِن الرمیه»؛ رسول خدا به ‏علی (علیه‌السلام) فرمود: «ای پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشت‏اند و به زودی قومی می‏آیند که از دوستی تو سخن می‏گویند. آنگاه از اسلام فرار می‏کنند، مانند پرت شدن تیر از کمان.»

دوستی آل محمد صلی الله علیه و آله

روایتی مشهور به «فاطمیات‏» در باب دوست داشتن آل محمد که با این اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد علی بن الحسین زین العابدین (علیه‌السلام) عن ‏فاطمه بنت ابی عبدالله الحسین (علیه‌السلام) عن زینب بنت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عن فاطمه بنت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) قالت: الا مَن ماتَ عَلی حُب آل محمد ماتَ شهیداً»؛ «آگاه باشید هر کسی که ‏بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید است.»

خطبه نور

یکی دیگر از احادیثی که حضرت زینب علیهاالسلام نقل کرد، خطبه طولانی حضرت ‏زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه است. حدیثی که در متن آن ده‏ها حدیث ‏درخشنده وجود دارد و بسیاری از احادیثی که از حضرت فاطمه علیهاالسلام نقل می‏شود، مربوط به همین حدیث طولانی است. ما برای اختصار تنها به ترجمه بخشی از آن بسنده می‏کنیم. علاقه‏مندان را به‏ مطالعه منابع آن ارجاع می‏دهیم.

ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل کتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجت‏های آن آشکار و آنچه در باره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکی گمان به کنار و آوای آن ‏در گوش، مایه آرام و قرار.

«در این روز حضرت زهرا علیهاالسلام چادر به سر کرد و با همراهی جمعی ‏از بانوان وارد مسجد شد. ابوبکر و عده‏ای از مهاجران و انصار حاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدی آویختند. قبل از آغاز سخن، ناله‏ی جانسوزی کرد که بسیاری از حاضران گریستند و پس از آن که مردم آرام گرفتند، فاطمه علیهاالسلام فرمود:

شکر نعمت:

«ستایش خدای را بر نعمت‏هایی که ارزانی داشت و سپاس او را بر اندیشه نیکو که در دل نگاشت. سپاس بر نعمت‏های فراگیر که از چشمه لطفش جوشید و عطاهای فراوان که بخشید و نثار احسان که ‏پیاپی بخشید. نعمت‏هایی که از شمار افزون است و پاداش آن از توان بیرون و درک نهایتش، نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونی نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانی پاداش فرمود و به خاطر در خواست پیاپی، بر عطای خود افزود.

حضرت زینب علیهاالسلام

دیدگاه توحیدی:

گواهی می‏دهم خدای جهان یکی است و جز او خدایی نیست. نشان این ‏گواهی، درستی و بی‏آلایشی است و پایبندان این اعتقاد، دل‏های با بینش و راهنمای رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایی که چشم‏ها او را نمی‏توانند ببینند و گمان‏ها چگونگی او را نمی‏دانند.

فلسفه آفرینش:

همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی‏ نمونه‏ای افشا کرد، نه به ‏آفرینش آن‏ها نیازی داشت و نه از آن خلقت، سودی برداشت. جز آن‏ که خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بنده‏وار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبرداری ‏نهاد و نافرمانان را به کیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت ‏برهاند و به بهشت‏ بکشاند.

خلقت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله):

گواهی می‏دهم که پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن‏ که او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبری تشریف انتخاب ‏بخشید و به نامی نامید که سزاوارش بود و این هنگامی بود که ‏آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پرده‏ی بیم نگران و در پهنه‏ی بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان کار همه‏ کارها را دانا بود و بر دگرگونی‏های روزگار محیط، بینا و به ‏سرنوشت هر چیز، آشنا.

خاندان اهل بیت حرام‏های خدا را بیان دارنده است و حلال‏های او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راه‎گشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشن‏ترین بیان رساننده.

فلسفه بعثت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله):

محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را برانگیخت تا کار خود را به اتمام و آنچه را که مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر که درود خدا بر او باد.

دید هر فرقه‏ای دینی گزیده و هر گروه در روشنایی شعله‏ای خزیده ‏و هر دسته‏ای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را که ‏می‏شناسند، از خاطر سترده‏اند.

پس خدای بزرگ تاریکی‏ها را به نور محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) روشن ساخت و دل‏ها را از تیرگی کفر بپرداخت و پرده‏هایی را که بر دیده‏ها افتاده بود، به یک سو انداخت. سپس به اهل مجلس‏ نگریست و چنین فرمود:

عهد بندگان با خدا:

شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام و امانت‏داران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا عهده‎‏دارید و عهدی را که با او بسته‏اید، پذیرفتار.

جایگاه اهل بیت (علیهم السلام):

ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل کتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجت‏های آن آشکار و آنچه در باره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکی گمان به کنار و آوای آن ‏در گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضه رحمت ‏پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیل‏های روشن ‏الهی را در پرتو آیت‏های آن می‏توان دید و تفسیر احکام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرام‏های خدا را بیان دارنده است و حلال‏های او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راه‎گشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشن‏ترین بیان رساننده.

فلسفه احکام:

سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرک را از دل‏های شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود. روزه را نشان‏دهنده دوستی خالص ساخت و زکات را مایه افزایش روزی بی‏دریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب ‏بقا زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن ‏پیمانه و وزن را مانع از کم فروشی و کاهش قرار داد.

حضرت زینب علیهاالسلام

تبعیت از نهی خدا:

فرمود می‏خواری نکنند تا تن و جان از پلیدی پاک سازند و زنان ‏پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یکتاپرستی جویند. پس چنان که باید، ترس از خدا را پیشه ‏گیرید و جز مسلمان نمیرید. آنچه فرموده است ‏به جا آرید و خود را از آنچه نهی کرده، باز دارید که تنها دانایان از خدا می‏ترسند.

خداوند زکات را مایه افزایش روزی بی‏دریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب ‏بقا زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن ‏پیمانه و وزن را مانع از کم فروشی و کاهش قرار داد.

من فاطمه دختر محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هستم:

مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمه‏ام و پدرم محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) است. همانا پیغمبری از میان شما به سوی شما آمد که رنج ‏شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان و غمخوار بود. اگر او را بشناسید می‏بینید او پدر من است؛ نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است؛ نه مردان شما. او رسالت ‏خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهی ترساند. فرق‏ و پشت مشرکان را به تازیانه توحید خست و شوکت ‏بت‎پرستان را در هم شکست تا جمع کافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو کشید. زبان پیشوای دین در مقال شد و شیاطین سخنور، لال.

بعثت، صعود از ذلت ‏به اوج عزت:

در آن هنگام شما مردم بر کنار مغاکی(گودی و گودال، شیار و جای پست و گود) از آتش بودید خوار و در دیده همگان بی‏مقدار. لقمه هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب ‏هر رونده بودید. نوشیدنی‏تان آب گندیده و ناگوار، خوردنی‏تان ‏پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه ‏و همجوار تا آن که خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاک ‏مذلت ‏برداشت و سرتان را به اوج رفعت ‏برافراشت.

علی (علیه‌السلام) کیست؟

پس از آن همه رنج‏ها که دید و خستگی که تحمل کرد، رزم‏آوران ‏ماجراجو و سرکشان درنده‏خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت فروش، از هر سو به وی تاختند و با او نرد مخالفت‏ باختند. هرگاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساخت‏ و گاهی که گمراهی سر برداشت، یا مشرکی دهان به بیهودگی گشاد، برادرش، علی را در کام آنان انداخت. علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر یکسره کرد. او این رنج را برای خدا می‏کشید و برای تحقق اوامر خدا تلاش می‏کرد و در آن خشنودی پروردگار و رضای پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را می‏دید و سروری ‏اولیای خدا را می‏خرید. همواره دامن به کمر زده نصحیت کننده، تلاش و کوشش کننده بود.

فرمود می‏خواری نکنند تا تن و جان از پلیدی پاک سازند و زنان ‏پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یکتاپرستی جویند.

نفاق رخ نمود:

اما شما در آن روزها در زندگی راحت، آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید. وقتی خدای تعالی همسایگی پیغمبران را برای ‏رسول خویش گزید، دورویی آشکار شد و کالای دین بی‏خریدار. و گمراهی دعوی‎دار و هر گمنامی سالار و هر یاوه‏گویی در کوی و برزن و در پی‏ گرمی بازار. شیطان از کمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبک در پی ‏او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند... .»

پی‎نوشت‎:

1- جزء سوم باب معرفة الکبائر، حدیث 1754.

منبع:

ماهنامه کوثر، ش 32 ، محمد میانجی .


  

اینک زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده است. او می‌داند که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
ولی زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.
.....................................................................................................................................
همسر زینب
عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابی‌طالب را که معروف به جعفر طیار است، می‌توان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اکرم درباره او دریافت. هنگام فتح خیبر،‌ زمانی که جعفر از حبشه مراجعت کرد پیابمر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمی‌دانم به خاطر کدام یک خوشحال‌تر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زمانی که جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفکند،‌ پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت کرد که در بهشت با آن‌ها پرواز کند و از همین روست که او به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ که جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اکرم(ص)‌ به حبشه هجرت کرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اکرم بود.
در تاریخ آمده است: هنگامی که جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید،‌ پیامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت،‌ بوسید و چشمهایش پر از اشک شد. و این گونه از عبدالله که کودکی بیش نبود تفقد و دلجویی فرمود.
بعد از پیامبر اکرم تاریخ شاهد رشادتها و فداکاریهای عبدالله در کنار امیرالمؤمنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.


  

.....................................................................................................................................
بعد از مادر
دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه ایجاب می‌کرد که شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش پیش بینی کرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام «امامه» شد که به فرموده فاطمه برای فرزندانش همانند خود او بود.
زینب بعد از مادر در سایه تربیتهای پرمهر پدری چون علی و در کنار برادرانی چون حسن و حسین رشد می‌یابد و از همان دوران کودکی مشکلات فراوان و فشارهای روحی بی‌شماری را تجربه کرده و در برابر آن‌ها مقاومت می‌کند و بدین گونه دوران کودکی را پشت سر می‌گذارد.
هر چند زینب کوچکتر از حسن و حسین است،‌ ولی از آن‌جا که دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می‌کند،‌ علاقه و پیوند روحی و عاطفی‌ای که میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار می‌یابد و زینب لحظه‌ای نمی‌تواند دوری و اندوه این جگرگوشگان فاطمه را تاب بیاورد و چنانکه خواهیم دید تا آخرین لحظات،‌ چون مادری مهربان به آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان می‌کند و چیزی نمی‌تواند مانع این پیوند و بستگی گردد.
.....................................................................................................................................


  


 پدر زینت
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.
مراسم نام‌گذاری این درّ ولایت را در تاریخ این گونه می‌خوانیم:
.....................................................................................................................................
نامی آسمانی
هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد.
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.
یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

.....................................................................................................................................
با پیامبر خدا
بنابر اینکه ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اکرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، کافی است که او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا کسانی که شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینت‌بخش کتاب خود ساخته‌اند.
.....................................................................................................................................
در دامان عطوفت
این پنج سال فرصتی بود که زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش کند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا که پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست که تاب تحمل این زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون کوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.

.....................................................................................................................................
رؤیایی دردناک
زینب مسیر پرحادثه و دردناکی را که در پیش دارد، در همان زمان کودکی در آینه رؤیا می نگرد و برای جدش پیامبر اکرم بازگو می‌کند و پیامبر خدا حوادثی را که در انتظار اوست تعبیر می‌کند تا او که دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رؤیا را در تاریخ چنین می‌خوانیم: ارتحال پیامبر خدا نزدیک بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان کودکانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم که باد سختی وزید که بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌که به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه کن کرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم که آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم».
پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود:
«درختی که اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست که به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند که آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند که در مصیبت آنان دنیا تاریک می‌گردد».
.....................................................................................................................................
اولین واقعه
چندی نگذشت که گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اکرم از سر زینب کبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود که در کودکی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناکی است که در پیش رو دارد.
ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختی‌های زندگی و تاریخ خم نخواهد کرد او با استواری زیبنده‌ای رسالت خویش را که حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.


.....................................................................................................................................
با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبتهای مادری چون صدیقه کبری بیش از چند ماهی بهره نجست.
این دوران کوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطره‌های تلخ و شیرینی که زینب را برای ادامه حرکت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشکلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست که نام او را در شمار گریه کنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد آورده‌اند.
زینب در تمامی این دوران با مادر در کنار او بود و صحنه‌های مصیبت‌بار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیکران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهلبیت پیامبر را نظاره می‌کرد و همه این ناملایمات بر قلب کوچکش فرود می‌آمد و او برای خدا صبر می‌کرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود می‌ساخت،‌ تا زمینه‌ای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری که در انتظار او بود.
.....................................................................................................................................
دفاع از حق
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدک حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری که خود یکی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید.
او از مادرش آموخت که چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی کرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می‌شد که با سخنان خود در بازار کوفه و کاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع کند.


  

نقل شده است که حضرت زهرا علیهاالسلام از زمانی که حامل حضرت زینب علیهاالسلام شد روز به روز مهموم و مغموم بود تا زمانی که آن مخدّره متولد شد.

از دیگر امتیازاتی که حضرت زینب علیهاالسلام در آن خصوصیّت با برادرش حضرت سیّدالشّهدا علیه‌السلام شریک بوده؛ گریه کردن پیغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکه‌اش بوده است.

این خصوصیت در همه اولاد حضرت فاطمه علیها‌السلام یکسان بوده، چرا که بر اساس تحقیقات؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام پنج اولاد داشتند؛ حسنین علیهما‌السلام و حضرت زینب و امّ کلثوم و محسن‌ و ایشان به هر یک از اولاد خود که باردار می‌شدند؛ ایشان را از مصائب وارده به آن فرزند خبر می‌دادند که علقه و محبّت را فراموش می‌نمود!

از دیگر امتیازاتی که حضرت زینب علیهاالسلام در آن خصوصیّت با برادرش حضرت سیّدالشّهدا علیه‌السلام شریک بوده؛ گریه کردن پیغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکه‌اش بوده است، چنان چه نقل شده:

"چون زینب کبری علیهاالسلام دختر گرامی حضرت علی علیه السلام پای به دایره وجود و پهنه‌ی نمود بنهاد به حضرت رسول اکرم خبر دادند. آن بزرگوار با وقار به منزل حضرت فاطمه علیهاالسلام تشریف آورده و فرمود دخترم، دخترت را که تازه متولد شده برای من بیاور. آن مخدره معظمه، قنداقه زینب را به محضر مبارک آورد. پیامبر اکرم کودک را مقابل صورت گرفت و با صدای بلند بگریست، چندان که اشک بر محاسن شریفش روان گشت. فاطمه علیهاالسلام عرض کرد ای پدر گرامی این گریه از چیست؟ حضرت فرمودند: دخترم! ای فاطمه بدان که بعد از تو و من این دختر دچار بلاهای بسیار می‌شود و مصیبت‌های گوناگون و بلاهای رنگارنگ به روی او چنگ در افکند. راوی می‌گوید: در این حال فاطمه علیهاالسلام سخت بگریست و از آن پس عرض کرد ای پدر ثواب آن کس که بر او و بر مصایب او بگرید چیست؟ رسول خدا فرمودند: ای پاره تن من و روشنی چشمانم هر کس که بر زینب و بر مصائب او بگرید ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند. و پس از آن نام او را زینب نهاد.

امتیاز دیگر حضرت در خبر دادن حضرت جبرئیل به مصائب آن مخدّره به پیغمبر اکرم است که در این مسئله با برادرش حضرت خامس آل‌‌ عبا‌ علیه‌السلام مشترک است.

 

منبع:

کتاب خصائص زینبیه، مرحوم سید نورالدین جزائری با دخل و تصرف


 


  

اگر انسان وارسته شد مى‏تواند الگوى دیگر انسانها قرار گیرد.

اگر مرد باشد ، الگوى مردم است نه مردان، و اگر زن باشد باز الگوى مردم است نه زنان.

 

این مطلب را قرآن کریم به صورت صریح روشن کرده و چهار زن را به عنوان زن نمونه (دو نمونه خوب و دو نمونه بد) ذکر مى‏کند. زن، چه بد و چه خوب نمونه زنان نیست، زن نمونه است.

 

قرآن کریم مى‏فرماید: آن که خوب است نمونه مردم است نه نمونه مردان و زن خوب، نمونه زنان نیست، بلکه زن نمونه است، چه این که زن بد، نمونه زنان بد نیست، بلکه نمونه انسانهاى بد است.

 

در این مقاله به بررسی ویژگی های " زن فرعون " به عنوان یکی از نمونه های خوب و شایسته از زنان و مردان می پردازیم و در مقاله ی بعد به بررسی فضائل دیگر اسوه های خوب و بد ، که در قرآن ذکر شده است ، خواهیم پرداخت .

قرآن کریم دو نمونه خوب از زنان را  به عنوان الگو ذکر مى‏کند، زنان با فضیلتى که خداوند آنها را نمونه ی مردم مؤمن مى‏شمارد و درباره ی آنها چنین مى‏فرماید:

وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ و َنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.(تحریم/ 11) 

براى کسانى که ایمان آوردند خداوند همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت ‏براى من خانه‏اى بساز و مرا از فرعون و کردارش نجات بخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان.

 

ذات اقدس اله در این آیه نیز نمى‏فرماید:

«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» (تحریم/11)

بلکه مى‏فرماید: نمونه مردم خوب، زن فرعون است.

 یک چنین زنى ، در خانه‏اى زندگى مى‏کرد که صاحب آن خانه ادعاى:

أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى.(نازعات/ 24)

پروردگار بزرگتر شما منم ،

داشت و شعار:

مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی .(قصص/ 38)

براى شما خدایى غیر از خودم نمى‏شناسم ، در سر مى‏پروراند و ادعاى انحصار مى‏نمود. ذات اقدس اله در قرآن کریم به صورت حصر مى‏فرماید:

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى.(اعلی/ 1)

تسبیح کن نام پروردگار والاى خود را.

 

کلمه اعلى مفهومى است که حصر را همراه دارد، بنابراین، دو نفر به عنوان اعلى نمى‏توانند یافت‏شوند، فرعون نیز با گفتن این کلمه داعیه انحصار داشت و این اعلى بودن را ادعا مى‏کرد. او همانطورى که ادعاى ربوبیت را داشت، مدعى توحید ربوبى هم بود. سخن از ارباب متفرقه نمى‏گفت. او می گفت: نه تنها من خدایم، بلکه من، تنها خدا هستم. به جاى «لا اله الا الله‏» شعار «لا اله الا انا» را سر مى‏داد و در چنین خانه‏اى بانویى نشات گرفت که نمونه ی مردم متدین است.

 

علت این که این بانو نمونه مردم خوب است ‏به خاطر آن است که در نیایشش به ذات اقدس اله عرض مى‏کند: رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ . (تحریم/ 11)

این زن در کنار خدا، بهشت را مى‏طلبد. دیگران بهشت را مى‏طلبند، و در دعاهایشان از خداوند:

جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ. (بقره/ 25)

بهشت‏هایى که از زیر آنها نهرها جارى است. درخواست مى‏کنند، اما این بانو اول خدا را مى خواهد و بعد در کنار خدا، خانه طلب مى‏کند. نمى‏گوید «رب ابن لی بیتا فی الجنة‏» و نمى‏گوید «رب ابن لی بیتا عندک فی الجنة‏» بلکه مى‏گوید: رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة، اول عند الله را ذکر مى‏کند بعد سخن از بهشت را به میان مى‏آورد. یعنى اگر سخن از:

«الجار ثم الدار».

اول همسایه بعد منزل خود.

است، این بانو هم مى‏گوید: «الله ثم الجنة‏» البته جنتى که عند الله باشد، با جنتى که تجری من تحتها الانهار است تفاوت فراوان دارد.

 

بنابراین بانویى که تا به این حد عالى مى‏فهمد و در خواسته‏هایش تبرى و تولى داشته و مسائل اجتماعى و فردى را از ذات اقدس اله مسالت مى‏کند، آیا این زن نمونه، تنها نمونه ی زنان است؟ یا به تعبیر قرآن کریم نمونه ی مردم جامعه است؟

در مقاله ی بعد به بررسی شخصیت حضرت مریم (س) در قرآن خواهیم پرداخت .

 

منبع : برگرفته از کتاب "زن در آینه جلال و جمال" -  نویسنده: آیة الله جوادى آملى – با تلخیص و ساده نویسی

 


  

همسر ابراهیم خلیل(ع)

در داستان ابراهیم خلیل سلام الله علیه، همان‏گونه که خلیل الله با فرشته‏ها سخن مى‏گوید، و بشارت ملائکه را دریافت مى‏دارد همسر او نیز با فرشته‏ها سخن گفته و بشارت ملائکه را دریافت مى‏کند.

 

خداوند در زمان کهولت و پیرى خلیل الله، به او بشارت فرزندى آگاه داد. که این بشارت الهى، به همان شکلى که توسط ملائکه به آن حضرت ابلاغ شد، به همان صورت، به همسر او نیز اعلام گردید. هنگامى که ملائکه به حضرت ابراهیم(ع) گفتند:

فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ؛ پس ما او را به پسرى بردبار مژده دادیم . (صافات/ 101)

ابراهیم سلام الله علیه فرمود:

قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِی عَلَى أَن مَّسَّنِیَ الْکِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ. (حجر/ 54)

گفت: آیا به من نوید مى‏دهید در حالى که مرا پیرى فرارسیده است؟ حضرت این سخن را به عنوان «استبعاد» نفرمود. بلکه به عنوان «استعجاب‏» گفت. معناى استعجاب آن است که انسان به لحاظ شگفت‏انگیز بودن واقعه‏اى با دید تعجب بدان مى‏نگرد.

 در این جا ابراهیم خلیل(ع) عرض کرد: خدایا من نه تنها پیر شده‏ام بلکه، پیرى به سراغ من آمده است. یعنى یک وقت انسان پیر مى‏شود و دوران شیوخیت را مى‏گذراند و مى‏گوید «قد بلغت من الکبر» یعنى من، به پیرى رسیدم. ولى زمانى از پیرى نیز مى‏گذرد و به دوران فرتوتى پاى مى‏نهد که در این حال مى‏گوید «قد بلغنی الکبر»  یعنى پیرى، به سراغ من آمده است، پس چه بشارتى به من مى‏دهید؟ فرشته‏ها گفتند:

قَالُواْ بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَکُن مِّنَ الْقَانِطِینَ .(حجر/ 55)

یعنى این تبشیر ما با حق همراه است و گزاف نیست، چون فرشتگان در صحبت ‏حق سخن مى‏گویند و در لباس حق حرف مى‏زنند. لذا حرف «باء» در «بالحق‏» خواه به معناى صاحبت ‏باشد و خواه به معناى ملابست، مفهومش این است که گفتار ما در لباس حق، یا در صحبت ‏حقیقت است و ما گزاف نخواهیم گفت و تو اى خلیل الله ناامید مباش.

  آنگاه ابراهیم خلیل(ع) فرمود:

قَالَ وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ . (حجر/ 56)

حضرت در کمال صراحت فرمود: نه تنها با رسالت و نبوت سازگار نیست، بلکه با هدایت و رهبرى نیز سازش ندارد. بنابراین نه تنها هیچ پیامبرى ناامید نخواهد بود، بلکه هیچ مؤمنی نیز ناامید نمى‏شود.

این خلاصه کلام بود در مورد بشارت فرشته‏ها به خلیل حق...، معادل همین برخورد با همسران حضرت نیز مطرح شده است، قرآن کریم مى‏فرماید:

وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَ مِن وَرَاء إِسْحَقَ یَعْقُوبَ . (هود/ 71)

یعنى هنگامى که فرشته‏ها با خلیل حق سخن مى‏گفتند همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود و ضحکى داشت. ‏براى «ضحک‏» در تفاسیر دو بیان آمده است، یا به معناى سرور و خوشحالى و یا به معناى عادت ماهانه زنان است پس مژده دادیم او را به اسحاق و از پس اسحاق، یعقوب را. یعنى علاوه بر فرزند - اسحاق، بشارت نوه یعقوب هم، به تو مى‏دهیم.

  سپس همسر خلیل الرحمان عرض کرد:

قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَ أَنَاْ عَجُوزٌ وَ هَـذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ قَالُواْ أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَّجِیدٌ. (هود/ 72- 73)

یعنى آیا من مادر مى‏شوم در حالى که خودم فرتوت و سالمند و کهنسالم، و همسرم نیز پیرمردى فرتوت و کهنسال است؟! فرشتگان به او گفتند: آیا از رحمت‏ خدا و امر خدا در تعجب هستى در حالى که رحمت ‏خدا، و برکات وى، بر شما خاندان نبوت، فراوان بوده و شما از این برکات عینى، بى‏شمار دیده‏اید!

عظمت زن در فرهنگ وحى از این ارزیابى روشن مى شود که در فرهنگ وحى از زن به عظمت ‏یاد شده و اختصاصى به قرآن ندارد بلکه در انجیل، تورات و صحف خلیل الله نیز مطرح بوده است. با فرشتگان تکلم نمودن و بشارت آنها را دریافت کردن، سخن خویش را با آنها در میان گذاشتن، و سخن آنان را شنیدن، اینها همه مواردى است که زن نیز همانند مرد در همه این صحنه‏ها سهیم بوده و اگر پدر پیامبرى، با ملائکه سخن مى‏گوید، مادر پیامبر نیز، با آنها گفتگو دارد.

لذا وقتى در قرآن کریم از زنان یاد مى‏کند، مادر مریم و یا خود مریم را جزو آل عمران شمرده و در زمره‎ی اصفیا قرار مى‏دهد. به عبارت دیگر در بین مردم جهان اینها هم مانند انبیا و اولیاى خاص جزو اصفیاى الهی‎اند. خدا در قرآن مى‏فرماید:

إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ، ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.

به یقین خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است، فرزندانى که بعضى از آنان از بعض دیگرند، و خداوند شنواى دانا است.

 که منظور از این عمران آن عمرانى است که پدر مریم است، نه عمرانى که پدر موسى است چون عمرانى که پدر موسى است اصلا نامش در قرآن کریم نیامده. بعد خداوند مى‏فرماید:

إِذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا ... .(آل عمران/ 35)

چون زن عمران گفت: پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده باشد.

خداوند این دو بانو را به عنوان صفوه مردم عالم، معرفى نموده است. 

در نهج البلاغه نیز مى‏خوانیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه درباره فاطمه زهرا سلام الله علیها مى‏فرماید:

«قل یا رسول الله عن صفیتک صبری‏.»

امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خطاب مى‏کند: یا رسول الله، این صفیه تو یعنى این بانویى که صفوه تو، مصطفا و برگزیده توست رحلت کرده و صبر در فقدانش براى من دشوار است.

حضرت از او به عنوان صفیه یاد مى‏کند یعنى صفوة الله است، مریم هم صفوة الله است، مادر مریم اهل عمران بود، یعنى عمران که پدر مریم است ‏سر سلسله این خانواده به شمار مى‏رود، و وابستگان این خانواده را آل عمران مى‏گویند، پس هر دو بانو مصطفا و صفوه حق‎اند.

 در مقاله‎ی بعد به بررسی دو نمونه ناشایست از زنان که در قرآن به آنها اشاره شده خواهیم پرداخت .

منبع : برگرفته از کتاب "زن در آینه جلال و جمال"

  نویسنده: آیة الله جوادى آملى – با تلخیص و ساده نویسی


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ