مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 240
بازدید دیروز : 415
کل بازدید : 780964
کل یادداشتها ها : 965
خبر مایه


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

روز مرگ قساوت‏هاروز مبعث، روز برانگیختن خردهایی است که در تابوت خُرافه‏گرایی، هوس‏پرستی و جهل‏پیشگی دفن شده بود. روز مبعث روز تولّد عاطفه‏هاست؛ عاطفه‏هایی که در رقص شمشیرها زخمی می‏شد و در جنگل نیزه‏ها جان می‏باخت. آن‏روزها، دخترکان معصوم، به جای آغوش گرم مادر، در دامان سرد خاک می‏خفتند. جوانان بلندقامت، در جنگ جهالت‏ها، جان به بارش تیرها می‏دادند و زنان بی‏پناه، در بند اسارت می‏زیستند. آه که چه خارهایی به پای بشریّت می‏خلید و چه زخم‏هایی دل عاطفه‏ها را می‏خَست.

روز مبعث، روز مرگ قساوت‏ها و شرارت‏ها بود؛ روز مرگ کرامت‏هایی که به پای بت‏ها قربانی می‏شد؛ روز مرگ جهل و شرک و پرستش‏های ناروا بود.

میلاد ارزش‏ه

روز مبعث، روز میلاد ارزش‏هاست؛ ارزش‏هایی که زنده به گور می‏شد و اصالت‏هایی که در بستر احتضار رو به خاموشی می‏رفت. در آن روز، بذر عشق و مهرورزیدن و مهربان زیستن در دشت تفتیده دل‏ها پاشیده شد و هزاران هزار گل عاطفه از آن رویید. لبخند بر لب‏ها نشست‏دست گرم نوازش بر سر یتیمان کشیده شد. شمشیرهای خشونت زنگار گرفت و سفره محبت آغوش گشود. نوع دوستی بنیاد یافت و کینه‏توزی جان باخت. از چشمه چشم‏ها مهر جوشید و در دریای سینه‏ها عشق خروشید. زندگی زیبا و بودنْ تماشایی شد. روز مبعث، روز بارش برکت، روز سرافرازی انسان، روز برآمدن آوازهای سپید و روز بوسه زدن بر چهره خورشید، بر همه جهانیان مبارک باد.

منجی بزرگ بشر

از طلوع خورشید اسلام و انقلابِ عظیم پیامبر آن، حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، هزار و چهارصد و اندی سال می‏گذرد. از آن زمان تاکنون، تاریخِ جهان پی‏درپی ورق خورده است‏رویدادهای گوناگون و دگرگونی‏های حیرت‏انگیز، چهره‏ای تازه به آن بخشیده است‏آن‏چنان که شیوه همیشگی گذشت زمان است، نوها به کهنگی گراییده و کهنه‏ها به اعماق فراموشی ذهن‏های تاریخ پیوسته است. اما این حقیقت که محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نجات دهنده بزرگ بشر بود و آیینش آیین زندگی، هر زمان از زمان دیگر روشن‏تر می‏درخشد؛ چرا که او جاودانه‏ترین تمدّن‏ها را بنیان نهاد، زندگی‏سازترین فرهنگ‏ها را گُسترد و انسان‏پرورترین ارزش‏های اخلاقی را نهادینه کرد. درود بی‏کران خداوندی بر روان پاک او باد.

سفیر خداوند

محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم سفیر خداوند بود بر بندگان تشنه حقیقت و محبّت، و هدف نهایی او برای خلقت همه هستی؛ که لولاکَ لما خَلَقْتُ الاَفْلاکَ؛ گل‏سرسبدهستی، مایه فخر و مباهات خداوند عالم نزد ملایک و جانشین راستین او بر روی زمین. کسی که:

بَلَغَ العُلی بِکمالِهِ کَشَفَ الدُّجی بِجمالِهِ
حَسُنتْ جَمیعُ خِصالِهِ صلّوا علیه و آله

با غمزه و اشاره‏ای، نکته‏ها و رازها آموخت و به مقام استادی عالم رسید.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله‏آموز صد مدرس شد

محبوبی که با جمال سیرت و صورت خود، همه پرده‏های تاریک جهل و حجاب‏های خودخواهی را کنار زد و در سیر معراجی خود از جبرائیل، امین وحی الهی، پیشی گرفت؛ دل‏سوزی که تا دم آخر، رنج‏ها و دردها را تحمّل کرد تا نشان زیبایی «رحمةً للعالمین» را از دست بخشنده خدا، دریافت کند.

رویش اندیشه ناب

آبشار نور، جاری بود. آسمان پولک‏های زیبایش را به رخ تماشاگران می‏کشید و ماه بر چشم نظارگران جمالش رنگ نقره می‏پاشید. عطر شفابخش بهار در فضا می‏پیچید و امید زندگی در جان موجودات جهان می‏جوشید. در آسمان نیلگون مکّه، دمادم ستاره می‏شکفت. آن شب نبض کائنات از انتظاری مقدّس، می‏تپید. روح خسته و فرسوده عالم، انتظار پیشوایی را می‏کشید. سخن از ترسیم سیمای آفتاب بود و صورتگرْ، کردگار جهان. در آن شب، باغبان آفرینش، بهترین گل‏هستی را برگزید تا دنیا را سرمست عطر جانبخش آن سازد. بعد از آن بارانی از طراوت بارید و خاک بوی افلاک گرفت. دل‏ها وسعت یافت و چشم‏ها چشمه‏سار سرور شد و عشق و ایمان شفاف‏تر شد. روز مبعث، روز رویش اندیشه ناب، روز مهر و آیینه و مهتاب، را بر همه شیفتگان آفتاب، شادباش می‏گوییم.

گل‏واژه‏های وحی

از بلور ماه، لبخند مهر می‏تراوید. غار حرا تجلّی‏گاه نور بود. جبرئیل امین، گل‏واژه‏های وحی را منتشر می‏کرد. در آن‏شب، محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بر سریری می‏نشست که عرش نبوّت بود. او در آن جغرافیای زمین، راه تاریخ را می‏گشود و چراغ خورشید را می‏آویخت تا راه ما را تا فرجام، راهنما باشد. در سال‏روز مبعث هنوز هم شکوه آن خاطره، جام زیستنمان را سرشار می‏کند و شکوفه‏های شادی را در دلمان شکوفا می‏سازد.

راز خلقت زمین

آن شب، «زمزم» زمزمه شادی داشت و «مروه» در تماشای صفای یار بود و کعبه در طواف فرشتگان، که از حریم‏خدا محرمی به حرم پا نهاد که صفایش مروه و شعورش مشعر و عرفانش عرفات را به شگفتی می‏نشاند. او از سمت «صفا» آمده بود و «سعی» بر وفا کردن به «عهد» ازلی داشت. بعد از او «منا» مذبح منیَّتْ بود. او یاد داد که با سنگ‏ریزه‏های برائت، بت‏های درون و برون را «رمی» کنیم و عرفان عرفات را بیابیم. او اندیشه‏ها را به ضیافت معرفت می‏برد و دل‏های عاشق را با پای «هروله» به سوی صحرای نیاز می‏کشاند. سلام ساکنان سماوات و زمین بر او باد که مباهات آفرینش بود و راز خلقت کائنات.

پرچمدار عدالت

ابر سیاه فساد و گناه، بر آسمان جهان، سایه افکنده بود. عواطف انسانی پایمال شده بود. بت‏هایی از جنس بشر، اما بی‏رحم، حاکمان ملّت‏ها بودند و بت‏هایی از سنگ و چوب مظهر پرستش.

نه نسیم عدالتی می‏وزید و نه زلال مهر و عطوفتی جاری بود. صدایی جز چکاچک شمشیرها و نعره‏های جاهلیّتِ موهوم، همراه با آخرین ناله‏های دخترکانی معصوم، که زنده زنده به گور می‏رفتند، شنیده نمی‏شد. در چنین فضایی مخوف، محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ظهور کرد تا انسان را به چشمه‏های هدایت و انسانیّت رهنمون باشد. آمده بود تا با شعار آزادی، برابری و برادری، انسان‏های تحت ستم را از سلطه جبّاران و ستمگران برهاند و چنین نیز شد. در اندک زمانی تعالیم آن حضرت، همراه با آیات جان‏بخش قرآن، نه تنها جزیرة‏العرب، که سرزمین‏های دیگر، را نیز به لرزه درآورد و پرچم عدالت را در جهان گسترد.

تنها شاهد زمینی

کوه «نور» در شمال مکّه قرار دارد. در نقطه شمالی این کوه، غاری است به قدر قامت یک انسان که با گذر از سنگ‏های بسیار می‏توان به آن رسید. این غار از آشنای صمیمی خود، خاطرات بسیار دارد. امروز هم مردمان به عشق شنیدن این سخنان، با رنج بسیار، خود را به آستان آن می‏رسانند که از او سرگذشت وحی را بپرسند. غار حرا نیز با زبانِ حال می‏گوید، این‏جا، عبادتگاه «عزیز قریش» است. من شب‏ها و روزهای بسیاری را به یاد دارم که محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به این مکان دور از غوغا می‏آمد تا با خدای خویش خلوت کند. من دل‏گفته‏ها، حرف‏ها و اشک‏های محمّد را دیده‏ام و هرگز آن‏شب رازانگیز را که جبرئیل برای اوّلین‏بار، پیام وحی‏خدا را بر محمّد می‏خواند، از یاد نخواهم برد. من تنها شاهد زمینی بعثت محمّدم.

آغاز وحی

«فرشته‏ای از طرف خدا، مأمور شد آیاتی چند به عنوان طلیعه و کتاب هدایت و سعادت، برای امین قریش بخواند تا او را به کسوت نبوّت مفتخر سازد. آن فرشته جبرئیل و آن روز، روز مبعث بود. در آن روز فرشته‏ای با لوحی فرود آمد و آن‏را در برابر او گرفت و به او گفت: «بخوان». او از آن‏جا که درس نخوانده بود، پاسخ داد من توانایی خواندن ندارم. فرشته وحی دوباره او را به خواندن فرا خواند ولی همان جواب را شنید. فرشته بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. ناگهان سید بطحا احساس کرد می‏تواند لوحی را که در دست فرشته است بخواند. در این موقع، آیاتی را که در حقیقت دیباچه کتاب سعادت بشر است، خواند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که آفرید. انسان را از علق آفرید. بخوان و پروردگارت کریم‏ترین کریمان است؛ همان کس که به وسیله قلم آموخت».

خاتم پیامبران

محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم راز خلقت زمین و گل سرسبد عالم هستی است؛ اولین نور، آخرین فرستاده، برترین انسان و محبوب‏ترین خلق خداست. او عصاره همه انبیای الهی است. در وجود او خُلق آدم، نیروی نوح، طاعت یونس، وقار الیاس، صبر ایّوب، صدای دلکش داوود، عظمت سلیمان، محبت دانیال، عصمت یحیی، کردار خلیل، قول اسماعیل، صورت یوسف، شکیب موسی و زهد عیسی، تجلّی یافته است، محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم پیشوای همه پیامبران است.

بارقه آسمانی

افق اجتماع مردم در حجاز هم‏چنان تاریک بود. آشفتگی، اوضاع مردم را ناملایم کرده بود و امنیّت جانی و مالی و ناموسی نداشتند. از علم و حکمت خبری نبود. فضیلت آنها فقط در شعرسرایی و قصّه‏پردازی بود. ابرهای سیاه جهالت سَرتاسر آن محیط در تاریکی فرو برده بود. ناگهان از شهر مکه نور پاکی همچون بارقه آسمانی فضای عالم را روشن کرد. این نور پاک که حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود محیط زندگانی عقلانی بشر را برای همیشه منوّر گردانید.

اعلان نبوّت

آن روز که اعلان نبوّت داده شد، روز مجد و شرف، روز طلوع سعادت و عزت، روز رشد عقلی و ترقی ملی بود. روزی بود که بزرگ‏ترین منجی عالم بشریت، محمد بن عبد اللّه، برانگیخته شد و با نور قرآن، عالم را نورافشانی کرد.

لحن فرح‏بخش

روزی که پیامبر بزرگ الهی حضرت محمّد مصطفی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم برای هدایت بشر برانگیخته شد، ندایی آسمانی از مشرق کوه حرا، بلند شد و در دنیای بشریّت طنین‏انداز گردید. این آهنگ ملایم طبع بشر بود و مردم جهان در انتظار چنین آهنگی بودند، و با افق فکر و خرد خردمندان سازگار گردید. این لحن فرح‏بخش بر دل انسان نشست سطح اندیشه او را بالا برد.

رحمة للعالمین

حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم حامل اسرار آفرینش و راز خلقت بود. وجود او به ارسال پیامبران الهی و انزال کتاب‏های آسمانی پایان داد. اعلامیّه ختم نبّوت را او در دست داشت و با منصب رَحْمَةً للعالمین، از قلّه حرا به طرف مردم سرازیر شد تا خود تجلّی انوار رحمت الهی بر دیدگان بندگان خدا گردد.

دین فطری

آخرین برگزیده الهی قانونی آورد که از مبدأ آفرینش شروع می‏شود، تا منتهای سیر آدمی، ادامه می‏یابد. شریعتی که با روحیه بشر سازگار و با طبیعت او عجین و آمیخته شده بود، دینی که فطری و قانون اجتماعی بود.

دین معتدل

رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در سیر رسالت الهی‏اش قانونی معتدل و به دور از افراط و تفریط آورد و به مادیت یهود و رهبانیت نصارا خاتمه داد؛ دینی که بین روح و بدن جمع و انسانی جامع تربیت کرد.

تغییر خطّ تاریخ

مبعث روزی است که تاریخ خطّ سیر خود را عوض کرد؛ روزی که به پرستش معبودان چوبین و گلی خاتمه داد و بت‏ها را در هم فرو ریخت، بشر را بر کردار زشت و عبث خود شرمنده ساخت، و خرافات و اوهام را از میان برداشت.

آشنا ساختن با لذّت‏های معنوی

مبعث روزی است که پیامبر الهی برانگیخته شد تا بشر غرق در مادیت را با لذّت‏های معنوی آخرت آشنا کند. وظایف او را به او یادآورد و به سرنوشتش آشنا سازد تا در سایه تقوا و خشیت نسبت به درگاه الهی، سعادت دنیا و آخرت رهاوردش باشد.

رشد عقلی بشر

در محیطی که علم و تمدّن در آن راهی نداشت، در ظلماتی که خبری از فلسفه و حکمت نبود، در جامعه‏ای که نوشتن و خواندن معمول نبود و جز چندنفر انگشت‏شمار کسی نمی‏توانست بنویسد و بخواند، آن نابغه آسمانی ظهور کرد و مکتب‏خانه هفت‏اقلیم را بسته و درس علم و حکمت و اخلاق را تا سرحد کمال عقلی آدمیان به مردم آموخت، چنانچه بالاتر از آن ناممکن بود و به تصوّر نمی‏آمد.

انقلاب توحید

مبعث روزی است که نهضت معنوی شروع شد و انقلابی عظیم در عالم بشری به وجود آمد که هنوز برکات آن ادامه دارد. و این انقلاب عبارت است از توجه به حقیقتی واحد که خداوند یکتای بی‏همتاست که با فرستادن آخرین رسول خود ـ که رهبر این انقلاب بود ـ پایه‏های انقلاب را پی‏ریزی کرد.

در اندیشه‏ی سرنوشت انسانیّت

در روزگاری که بشریّت دچار سهمگین‏ترین بحران‏ها بود، زندگی به صورت جهنمی درآمده بود. از ستم، اختلاف، قتل، غارت، تجاوز، حق‏کشی، بی‏ایمانی؛ جهان چون زورقی بی‏بادبان بر سر امواج‏خطرناک اقیانوس‏طوفانی تاریخ از سویی به سویی می‏افتاد اگر از گردابی برون می‏آمد، به گردابی دیگر فرو می‏رفت ـ مردی در دل کوه‏های‏مکه خدا را عبادت می‏کرد و به سرنوشت تاریخ انسانیت و ارزش‏های والا می‏اندیشید.

شعار توحید

پیامبر گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با شعار «قُولُوا لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ تُفْلِحُوا؛ بگویید خدایی نیست جز خدای یگانه تا رستگار شوید»، مردم را به توحید فراخواند و به یکتاپرستی دعوت نمود و مذاهب دیگر را که در دست‏خوش تحریف قرار گرفته بودند منسوخ و باطل اعلام کرد.

تربیت مردم

حضرت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم با تعلیم و آموزش اصلِ «گرامی‏ترین و عزیزترین شما در نزد خداوند پرهیزگارترینِ شماست»، از میان مردم آن‏روز، انسان‏هایی آزاده و پاک و بزرگ و قهرمان تربیت کرد و قومی پراکنده و کینه‏توز و بی‏ایمان را به مردان و زنانی فداکار و مؤمنانی با اخلاص و مجاهد بدل ساخت.

پرشورترین حماسه‏ی تاریخ

انبیای الهی شاه‏کار خلقتند. زندگی آنها هم شاه‏کار تاریخ و مملوّ از حماسه‏های پرشور آفرینش است. در میان انبیا هیچ‏یک به اندازه‏ی پیامبر بزرگ اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم زندگی پرحادثه‏ای نداشته است. مطالعه تاریخ آن‏حضرت صحنه‏های‏گوناگون آموزنده‏ای را از نظر ما می‏گذراند. صحنه‏های میلاد آن بزرگوار، صحنه‏های پرابهّت نخستین روزهای نزول وحی و به‏دنبال آن مقاومت سیزده ساله در مکه، و صحنه‏های پرهیجان هجرت و سال‏های پس از آن. از این‏رو اگر زندگی آن‏حضرت را پرشورترین حماسه تاریخ بنامیم اغراق نکرده‏ایم.

حضرت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در کلام امام خمینی رحمه‏الله

منزلت اجتماعی پیامبر

پیغمبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از همین جمعیت پایین بود، از بین همین جمعیت پاشد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند. از این طبقه سوم بودند. آن طبقه بالا مخالفین پیغمبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بودند. از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملّت قیام کرده است و به نفع همین ملّت احکام آورده است.

شریف‏ترین روز

باید عرض کنم، که روز بعثت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در سرتاسر دهر، مِنَ الأزَلِ الی الأَبد [= از ازل تا ابد]»، روزی شریف‏تر از آن نیست، برای این‏که حادثه‏ای بزرگ‏تر از این حادثه اتفاق نیفتاده. حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده. بعثت انبیای بزرگ اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ [اتفاق افتاده] لکن حادثه‏ای بزرگ‏تر از بعثت رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم [دیده[ نشده است و تصور هم ندارد که بشود، زیرا که بزرگ‏تر از رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در عالم وجود نیست، غیر از ذات مقدّس حق‏تعالی.

انگیزه بعثت، تزکیه‏ی نفوس

انگیزه‏ی بعثت این است که ما را از این طغیان‏ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را؛ نفوس خودمان را مصفّا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد دنیا یک نوری می‏شود نظیر نور قرآن و جلوه نورحقّ.

بعثت، تحوّلی علمی عرفانی در عالم

مسئله بعثت یک تحول علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفه‏های خشک یونانی را که به دست یونانی‏ها تحقّق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب‏شهود.

بعثت و رفع ظلم

بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند؛ راه این‏که مردم بتوانند با قدرت‏های بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند، بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را، و اجسام مردم را، تمام این‏ها را از ظلمت‏ها نجات بدهد. ظلمات را به کلی کنار بزند و جای او را نور بنشاند. ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نور عمل بیاورد. ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد.

حکومت قانون

حکومت رسول اللّه و حکومت امیرالمؤمنین حکومت قانون است؛ یعنی قانون خدا آنها را تعیین کرده است. آنها به حکم قانونْ واجب الاطاعة هستند. پس حکم از آنِ قانون خداست و قانون خدا حکومت می‏کند.

صبر و استقامت عامل پیروزی

استقامت که لازمه رهبری انبیای گرامی است، به طور کامل در رسول اکرم بود؛ «فَاسْتَقِیمُ کَما اُمِرْتَ».

نهضت کن و استقامت کن. این دو خاصیّت در پیشبرد مقاصد بزرگ پیغمبر اسلام دخالت داشت: قیام و استقامت. این استقامت موجب شد که با این‏که هیچ در دست نداشت و تمامی قوای قدرتمندان بر خلاف او بود ـ به طوری که در مکه نمی‏توانست به طور علنی دعوت کند ـ لکن مأیوس نمی‏شد از این‏که نمی‏تواند علنا مردم را دعوت کند. مأیوس نبود.

علی موسوی گرمارودی

ویژه‏نامه

روز مبعث

شماره صفحه در مجله: 180

پدیدآورنده:اصغر عرفان، یوسف قربانی،

امام علی

 


  

 پیشگفتار

برانگیختگی‌اش از پایگاه نور و ایمان بود و رسالتش در مسیر روشنایی و برهان. در سایه‌سار کتابی هدایتگر در وجود گرامی پیامبر خدا(ص) که از زبان همه پاکان بر او درود و سلام باد، از همان آغاز کودکی چشمه‌های زیبای معنوی می‌جوشید و دست خداوندی بر سرش سایه می‌گستراند. ماجراهایی که به هنگام تولد و نیز در روزگار کودکی و نوجوانی و درازی زندگانی پر برکت حضرت خاتم الانبیا صلی‌الله‌ علیه ‌و آله به وقوع پیوست و او را به کمال رسانید، نشان می‌دهد که او از روحیه‌ای معناگرا و حق‌جو و کمال طلب برخوردار بود.

قلبی پاک و بی‌آلایش و پر صفا داشت؛ نه اهل لهو بود و نه به بیهودگی‌ها روی خوش نشان می‌داد، بلکه به نیکی‌ها گرایش داشت و از هر چه بدی و آلودگی دوری می‌جست.

کینه‌توزی و بددلی و بدزبانی را دوست نمی‌داشت. آشنای محبوب و مهربان همگان به شمار می‌رفت و تا می‌توانست محبت را در جامعه ترویج می‌نمود و می‌فرمود:« خداوند اسلام را آفرید و برای آن عرصه و نور و حصار و یاوری قرار داد. عرصه آن قرآن، نورش حکمت و حصارش نیکی است و یاورانش من و اهل‌بیت و شیعیان آن هستیم، پس اهل‌بیت من و شیعیان و یاوران آنان را دوست بدارید، زیرا شبی که مرا به آسمان دنیا بالا بردند و جبرئیل مرا به  اهل آسمان معرفی کرد، خداوند محبت من و اهل‌بیت من و شیعیان آنها را در دل‌های مومنان امتم به ودیعه نهاد.» زمانی که قریش به پرستش بت‌ها افتخار می‌کردند، او به ستیزه با بت‌پرستی می‌پرداخت و سیر و سلوک و پرهیزگاری و خدابندگی را سیره خویش ساخته بود و برای این کار «حرا» را برگزیده بود.

انتخاب این مکان از سوی رسول خدا نیز به این سبب بود که در این غار، امکان جدایی و بریدن کامل از همه مردم و بیگانگی با همه چیز، مگر انس با معبود وجود داشت، انتخاب این غار از سوی خداوند متعال بود تا این ریاضت و عزلت مقدمه‌ای برای جهاد بزرگ او باشد (نفی دنیا پرستی و  عبودیت مطلق) و وی در آن غار، با دو گزینه زندگی کند؛ بیم و سختی و رنج. با رنج و سختی همراه بودن برای او شیرین و گوارا بود و همان بود که او را شایسته وحی خداوند و شنیدن ندای آسمانی رسالت ساخت و به فرمان خدای یگانه به وسیله جبرئیل به مقام برترین و آخرین فرستاده حق برای راهنمایی و هدایت خلق برگزیده شد و سند جاودانگی‌اش در جهان انتشار یافت، همچنان که جاودانه‌ترین کتاب را با دست‌های نورانی‌اش به جهان و جان هدیه داد.

و بدین گونه بود که محمد صلی‌الله علیه و آله حامل نور برترین  دین خدا شد و رسالت بزرگ این رادمرد بشریت شروع شد. آن بزرگ تاریخ این ماٌموریت شگفت و عظیم را با امر به خواندن- که می‌توان آن را سرآغاز شکوفایی و دانایی قلمداد نمود- شروع کرد و بنیان نهاد. روشن است که این خواندن خواندنی جهت‌دار و به اسم «رب» است و بر این اساس بر همه تلاش‌های هدایتگرانه باید پرتو انوار حق بتابد و با یاد و نام خداوند و در راه او صورت پذیرد.

همانطور که محمد صلی‌الله‌ علیه ‌و آله رسالتش را با نام پروردگار شروع کرد و به پایان رسانید، همان را برای مردم زمان خود نیز سفارش نمود:«  اقرا القرآن فان الله تعالی لایعذب دعی القرآن»؛ بخوانید قرآن را که به درستی خدا عذاب نمی‌کند سینه‌ای که در آن قرآن جا گرفته باشد.

خود آن حضرت بنا بر حدیث متواتر و معروف فرمود:« بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»؛ بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمتهای  اخلاقی و فضیلت‌های روحی بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد.(1) و تا کسی خود دارای برترین مکارم اخلاق نباشد، خداوند متعال این ماٌموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد. لذا در اوایل بعثت خداوند خطاب به پیغمبر می‌فرماید:« انک لعلی خلق عظیم.» آری همچنان که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌ و آله خود به تمامی خیر و برکت و فضیلت و رحمت بود و... و درود بر او که تا بود گنجینه همه نیکی‌ها بود و تا جهان هست همچنان نام و یاد  و راه برجسته‌اش بر سر زبان‌ها و در سویدای دل‌ها و جان‌ها جاری است و هر روز و همه روز پر فروغ‌تر و جاودانه‌تر می‌شود و درودی دیگر برتنها بنده‌ای که بند بندگی خدای یگانه را بر گردن آویخته و جانش با مهر مصطفای خدا درآمیخته و در روشنای شرف دین مبین، همه بدی‌ها را از دل و اندیشه و عمل خویش به‌دور ریخته است و سلام آخر بر آخرین پیامبر حق و راستی و بر همه پیروان راستین آن عزیز بزرگوار باد.

نگاهی به شخصیت ناگفته حضرت رسول (ص)

همواره این حقیقت تلخ در جهان سیطره داشته است که جهانیان در شب ستم‌بار و تو در توی ظلمت جهان گرفتارند و شوکت و عظمت نبوی با تمام استواری خود اسب سفید موی زمان را به زیر فرمان نکشیده است.مگر نه آنکه صادق آل محمد صلی‌الله علیه ‌و آله در مقام دعا در دوران غیبت از خداوند می‌خواهد که« اللهم  عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک، لم اعرف نبیک، اللهم عرفنی رسولک، فانک ان لهم تعرفنی رسولک، لم اعراف حجتک، اللهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.»(2)پس مگر غیر از این است که شناخت پیامبر در گرو خداشناسی است و اگر پیامبر را نشناسیم، حجت خدا را نشناخته‌ایم و اگر حجت او را نشناسیم از دین خود گمراهیم.

 امروز دغدغه دینداری از نگاه نیک‌ورزان و خردمندان عالم با مسأله شناخت و چگونگی شناخت گره خورده است. لذا شناخت و شخصیت پیامبر صلی‌الله‌ علیه ‌و آله به عنوان آخرین حجت پیامبری خدا برای خلق از زوایای گوناگون مطرح بوده و هست. اسلام دین تمام و کمال جهانیان است و پیامبر آن، پیامبر اعظم بر پیامبران گذشته و خاتم پیامبران است.

خداوند در کتاب آسمانی قرآن می‌فرماید:« و ما ارسلنا الا رحمه للعالمین». ما تو را برای عرب‌ها و عجم‌ها نفرستادیم که تو پیغمبری در کنار یهود و نصارا باشی. ما تو را فرستادیم که رحمت خداوند برای جهانیان باشی. همچنین در آیه شریفه دیگری می‌فرماید:« ما کان محمد ابی احد من رجالکم ولکن رسول‌الله و خاتم‌النبیین.» پس وقتی پیامبر خاتم پیغمبران است، اعظم پیامبران نیز می‌باشد. و بالاخره اینکه اطاعت از پیامبر صلی‌الله‌ علیه ‌و آله نیز در قرآن بارها اشاره شده است:« یا ایها الذین امنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول و لاتبطلوا اعمالکم»(3)؛ ای اهل‌ ایمان خدا را اطاعت کنید و رسول او را اطاعت کنید و اعمال خود را ضایع و تباه نگردانید.

مقام و مرتبت پیامبر صلی‌الله‌ علیه‌ و آله خیلی بالاتر از چند سطر نوشتن و چند مقاله است. باید برای ارج‌گذاری آن وجود مقدس از استعمال کلمه پیامبر اسلام نیز خودداری شود و از واژه‌هایی دقیق همانند: خاتم‌الانبیا، رسول خدا، حضرت رسول، رسول‌الله و حضرت ختمی مرتبت، که بار معنایی این واژه‌ها بسیار عمیق‌تر و دقیق‌تر است، استفاده کنیم.

سیره نبوی پیامبر (ص)

آیت‌الله شهید مرتضی مطهری در مورد سیره آن بزرگوار فرمودند:« در زندگی پیغمبر اکرم(ص) اصلاً آدم حیرت می‌کند. من خودم والله از کسانی هستم که در سیره پیغمبر نهایت درجه اعجاب را دارم. هیچ‌کس در عالم به‌عنوان یک شخصیت تاریخی، نه به اندازه پیغمبر، بلکه یک دهم پیغمبر هم در نظر من اعجاب‌آور نیست.»(4)

توجه به سیره حضرت محمد صلی‌الله‌ علیه ‌و آله، پیامبر آزادی و ایمان و آگاه گشتن از سلوک فردی و اجتماعی ایشان به‌عنوان اسوه‌ای نیکو می‌تواند این اندیشه را در ما بیدار کند که حضرت محمد(ص) تنها تصویری مبهم و ناشناخته از انسانی قابل ستایش که معجزه‌اش قرآن است، نیست، همچنان که قرآن نیز این چنین نیست. نزول قرآن یعنی نزول تمامی ارزش‌های متعالی و آسمانی به زمین، ارزش‌هایی که بودن آدمی را می‌سازد و همچنان که اسلام نیز تنها یک عقیده ذهنی نیست که واقعیت عینی و رسالت عملی نیز است. اینک بشریت بیش از پیش تشنه ادراک پیامبر و به عینیت درآوردن این ادراک، یعنی اقتدای به پیامبر در همه زمان‌ها و در تمامی عرصه‌هاست.

 و چه زیباست آن دم که علی علیه‌السلام با بیانی ژرف و دلنشین اقتدای خود به پیامبر را این چنین تصویر می‌کند:

«... از آن زمان که رسول خدا از شیر بازگرفته شد، خداوند بزرگ‌ترین ملک خود را شب و روز همنشین او ساخت تا او را به راه بزرگواری‌ها و خصال و اخلاق نیکو برد. او هر روز یکی از صفات پسندیده‌اش را بر من آشکار می‌نمود و مرا می‌فرمود که بدان اقتدا کنم. هر سال در غار حرا چند زمانی خلوت می‌گزید. من او را می‌دیدم و جز من کسی او را نمی‌دید. روزگاری جز خانه‌ای که رسول خدا صلی‌الله علیه ‌و آله و خدیجه و من در آن می‌زیستیم اسلام را دیگر خانه‌ای نبود. نور وحی و رسالت را به چشم می‌دیدم و بوی نبوت را می‌شنیدم...» و چه شیرین است دانستن این که امام حسین علیه‌السلام نیز رهبر عصر و زمان خود در راه احیای دین و گزاردن تکلیف به سیره و سلوک پیامبرش بود و مثل او رفتار می‌کرد.

و اینک فرازهایی از کلام مولا علی علیه‌السلام در باب سلوک فردی پیامبر:

« رسول خدا(ص) خوردنش اندک و به قدر ضرورت بود. به این دنیا حتی به گوشه چشمی نمی‌گریست. پهلوهایش از همه مردم لاغرتر بود، شکمش از همه خالی‌تر. دنیا بر او عرضه شد و او از پذیرفتنش ابا کرد و می‌دانست که خدای سبحان چه چیز را دشمن می‌دارد تا او نیز دشمن دارد یا چه چیز را حقیر شمرده تا او نیز حقیرش شمرد و چه چیز را خرد و بی‌مقدار دانسته تا او نیز بی‌مقدارش داند.[ اگر چیزی که خدا و پیامبرش دشمن داشته‌اند دوست انگاریم یا چیزی را که آن دو حقیر شمرده‌اند بزرگ پنداریم، برای سرکشی از فرمان خدا و مخالفت با اوامر او همین ما را بس.] رسول خدا بر روی زمین غذا می‌خورد و چون بندگان می‌نشست و پارگی کفشش را خود به دست خود می‌دوخت و جامه‌اش را خود به دست خود وصله می‌زد. بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و بسا کسی را هم بر ترک خود می‌نشاند.

پرده‌ای بر در خانه‌اش آویخته بود و بر آن نقش و نگاری چند. به یکی از زنانش گفت: ای زن! این پرده را از جلوی چشمم دور کن، زیرا هرگاه به آن می‌نگرم به یاد دنیا و زینت‌هایش می‌افتم. دنیا را پایدار نمی‌دانست و در آن امید درنگ نداشت، پس علاقه به دنیا را از خاطر دور ساخت و از دل براند و از نظر انداخت. در سیرت رسول خدا صلی‌الله‌ علیه‌ و آله نکته‌هایی است که تو را به زشتی‌ها و بدی‌های دنیا رهنمون می‌سازند، زیرا او با خواص و نزدیکان خود همواره گرسنه می‌زیست و به مقام و منزلتی که او را بود آرایش‌های دنیا از چشمش به دور مانده بود...

خدای متعال محمد(ص) را نشانه قیامت قرار داده و مژده دهنده بهشت و ترساننده از عقوبت. سیر ناشده از دنیا رخت بربست و سالم از هر گناه و خطایی به عالم آخرت درآمد...»(5)

محمد صلی‌الله‌ علیه ‌و آله وظیفه پیامبری خویش را در عین امانت ادا کرد و با رستگاری جهان را وداع کرد و پرچم حق را در میان ما نهاد.

امام خمینی(ره):« خدای تبارک و تعالی که انبیا را فرستاده است برای تعمیر دنیا فقط فرستاده است؟ یا مقصد بیشتر از این‌هاست، بالاتر از این‌هاست؟»(6)،« انبیا برای راهنمایی یک مقام بالاتر، یک مقام انسانی بالاتر آمده‌اند.»(7)،« تمام زحمتی که انبیا کشیده‌اند و تمام رنج‌هایی که اولیای خدا از بدو خلقت تاکنون کشیده‌اند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید، مقدمه این بوده است که این موجودی که در خارج می‌گویند انسان، انسان بشود.»(8)،« امروز ظرفیت عالم برای فهم پیام نبوی از گذشته بسیار بیشتر است. امروز ما آثار تشنگی بشریت را به پیام اسلام که پیام توحید است، پیام معنویت است، پیام عدالت است، پیام کرامت انسان است، احساس می‌کنیم، انسان‌ها مشتاقند.»(9)،« از اولین لحظات بعثت و وحی بر نبی اکرم صلی‌الله علیه ‌و آله همه وسایل برای صلاح و اصلاح جامعه بشری در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفت، به طور مثال در سوره مبارکه علق، بعد از نام خدای متعال و امر به پیامبر اسلام برای قرائت اشاره می‌کند که« خلق الانسان من علق»(10) در این آیه به بشر تذکر داده می‌شود که منشأ تو علق است. آنکه تو را خلقت هستی و کمال و تکریم پوشانید خداست. در اوایل بعثت خداوند متعال خطاب به پیامبر اکرم می‌فرماید:« و انک لعلی خلق عظیم.»( 11)

ساخته و پرداخته شدن پیامبر صلی‌الله‌ علیه ‌و آله به اینکه تا ظرفی بشود که خدای متعال آن ظرف را مناسب وحی خود بداند مربوط به قبل از بعثت است. لذا وارد شده است که حضرت رسول در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهای هنگفتی که از طریق تجارت به دست آورده بودند را در راه خدا صدقه دادند و بین مستمندان تقسیم کردند، در این دوران که دوران اواخر تکامل پیامبر و قبل از نزول وحی است، دورانی که هنوز ایشان پیامبر هم نشده بود، پیغمبر از کوه حرا بالا می‌رفت و به آیات الهی نگاه می‌کرد؛ به آسمان، به ستارگان، به زمین و با احساسات مختلف و با روش‌های گوناگون زندگی می‌کردند.

حضرت محمد(ص) در همه این‌ها آیات الهی را می‌دید و روز به روز خضوع او در مقابل حق، خشوع دل او در مقابل امر و نهی الهی و اراده الهی بیشتر می‌شد و جوانه‌های اخلاق نیک در او روز به روز بیشتر رشد می‌کرد. در روایت است که « کان اعقل الناس و اکرمهم». (12) پیامبر قبل از بعثت با مشاهده آیات الهی روز به روز پربارتر می‌شد تا به چهل‌ سالگی رسید.« فلما استکمل اربعین سنه و نظرالله عزوجل الیه و الی قلبه فوجده افضل القلوب و اجلها و اطوعها و اخشعها و اخضعها.» (13)

« دل او در چهل سالگی نورانی‌ترین دل‌ها برای دریافت پیام الهی بود.»( 14)

 وقتی رسول اکرم به این مرحله از معنویت و روحانیت و نورانیت و اوج کمال رسید، آنگاه خدای تبارک و تعالی درهای آسمان و درهای عوالم غیب را بر او گشود و چشم او را به عوامل معنوی باز نمود. او فرشتگان را می‌دید، با آنها سخن می‌گفت و آنها نیز کلام آنها را می‌شنید.(15) تا اینکه جبرئیل امین بر او نازل شد و گفت: «اقراٌ»؛ سرآغاز بعثت.( 16)

و سرانجام اسلام با تمام دشواری‌ها در مکه به‌دست توانای رسول اکرم بنا شد. در فضایی که همه ارزش‌ها، ارزش‌های جاهلی بود، تعصب‌ها، زنده به‌گور کردن دختران، بت‌پرستی، شراب، قمار و... اسلام محمد صلی‌الله‌ علیه ‌و آله بناشد.

سیزده سال در مکه و ده سال هم بنای جامعه اسلامی، جامعه مدنی و نبوی، بر روی آنها پایه‌گذاری شد. ده سال امت‌سازی به طول انجامید. البته این امت‌سازی فقط سیاست نبود؛ یک بخشی از آن سیاست بود، بخش عمده دیگر آن تربیت یکایک افراد بود:

«هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه.» (17)«یزکیهم» یک‌یک دل‌ها در زیر تربیت پیغمبر قرار می‌گرفت. ایشان به یکایک ذهن‌ها و خردها دانش و علم را تلقین می‌کرد.

بایدها و نبایدها در نگاه نبوی (کلام گهربار)

«یسروا ولا تعسروا.»؛ آسان بگیرید و سخت‌گیر نباشید.(18)

نگاهی به سیره پیامبر (ص)

رسول خدا فرمود:« خداوند عقل را آفرید و به او گفت: عقب برو، عقب رفت. سپس فرمود پیش بیا، پیش آمد. آنگاه فرمود: مخلوقی را نیافریدم که نزد من محبوب‌تر از تو باشد. پس نودونه جزء آن را به من محمد بخشید و یک جز را میان شما بندگان قسمت نمود.»

پیامبر هرگاه آب می‌نوشید اول بسم الله می‌گفت و آب را می‌مکید و آن را به یک نفس نمی‌نوشید و می‌فرمود: درد کبد از آب را به یک نفس خوردن حاصل می‌شود.

هشام‌ بن حکم می‌گوید:« به امام کاظم علیه‌السلام عرض کردم: به چه علت در رکوع «سبحان ربی‌العظیم و بحمده» و در سجده «سبحان ربی الاعلی و بحمده» گفته می‌شود؟ فرمود: ای هشام هنگامی که رسول خدا را به معراج می‌بردند و در آنجا نماز گزارد و متذکر عظمت و بزرگی حق تعالی که در آن شب دیده بود شد، بدنش به لرزه افتاد و بی‌اختیار به طاعت رکوع درآمد و در آن حال گفت: سبحان ربی العظیم و بحمده و چون از رکوع برخاست به سوی حق تعالی در مقام و جایگاهی والاتر و بالاتر از حالت قبلی متوجه شد از ترس و عظمت حق به سجده افتاد و گفت: سبحان ربی الاعلی و بحمده. چون این ذکر را هفت بار تکرار کرد حالت خوف و ترس از او زایل شد، به این جهت سنت قرار گرفت.» (19)

حسن ختام

تاریخ در انتظار است؛ در انتظار انسان‌هایی که با همه وجود برای پاسداری از ارزش‌هایی که حضرت رسول(ص) در میان امت خویش به ودیعه نهاد قیام کنند و شاید بهتر آن است که بگوییم برای احیای مجدد ارزش‌های اسلامی.

آری! امروز پس از گذشت 14 قرن از آن حادثه شکوهمند تاریخ، یعنی بعثت پیامبر صلی‌الله‌ علیه ‌و آله و ظهور اسلام، تاریخ در انتظار انسان‌هایی است که اسلام را آن چنان که هست معرفی کند و عرضه دارند.

در پایان این نوشتار سخن را با بیانات خاتم‌الانبیا به پایان می‌رسانم. باشد تا از پیروان راستین و بحق آن عزیز باشیم.

ای انسان غنیمت شمار 5 چیز را قبل از 5 چیز:

-        جوانی‌ات را قبل از پیری

-        سلامت بدن را پیش از بیماری‌ات

-        بی‌نیازی را قبل از تهیدستی

-        فارغ بودنت را قبل از مشغولیت

-        و زندگی را قبل از مردن

پی‌نوشت:

1-   فرازی از بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت روز مبعث پیامبر اعظم، 31 مرداد 1385

2-   غیبت نعمانی،166

3-   المحمد،33

4-   جمهوری اسلامی ، 20/2/85

5-   نامه امین، پنج‌شنبه 20 مهرماه 85 (ویژه جام جم)

6-   صحیفه نور، ج7، ص15

7-   همان، ص 16

8-   صحیفه نور، ج13، ص52

9-   جمهوری اسلامی، 1379

10- العلق(96) آیات 6 و7

11- القلم(68) آیه 4

12- من لایحضره الفقیه، ج4، ص180

13- همان

14- بحارالانوار، علامه مجلسی

15- همان، ج 18، ص 206

16- قرآن کریم.

17- الجمعه(62) آیه 2

18- گوهرهایی از گنجینه احادیث معصومین، گردآوری، ع اجداد، ص17

19- زائر، ماهنامه بین‌المللی، فرهنگی، اجتماعی، سال سیزدهم، تیرماه 85، شماره 139، ص6

 اعظم ترکی


  

حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب(ص)، آخرین پیامبر الهی است، که برای هدایت بشر و راهنمایی دایمی انسان ها، از سوی پروردگار سبحان برانگیخته شد.

نام مبارکش: محمد.

در تورات و برخی از کتاب های آسمانی "احمد" نامیده شده است.

هم چنین مادرش آمنه بنت وهب، پیش از نامگذاری وی توسط عبدالمطلب به محمد، وی را "احمد" نامیده بود.

کنیه اش: ابوالقاسم و ابوابراهیم.

القاب شریفش: رسول الله، نبی الله، مصطفی، محمود، امین، امی، خاتم و …

حضرت محمد(ص)، به روایت شیعه در 17 ربیع الاول و به روایت اهل سنت در 12 ربیع الاول عام الفیل در مکه معظمه دیده به جهان گشود.

پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، دو ماه پیش از تولد وی، از دنیا رفته بود. مادرش آمنه بنت وهب بن عبد مناف، از بانوان صالحه، جلیل القدر و عاقله بود و در طهارت و تقوا در میان بانوان قریش، کم نظیر و سرآمد همگان بود.

وی نیز، پس از دو سال و چهار ماه و به روایتی، پس از شش سال از تولد تنها فرزند دلبندش حضرت محمد(ص)، بدرود حیات گفت.

کفالت حضرت محمد(ص) بر عهده جدش عبدالمطلب بود و پس از وفات عبدالمطلب، بر عهده فرزندش ابوطالب، قرار گرفت.

به هر روی، آن حضرت در 27 رجب سال چهلم عام الفیل (مطابق با سال 610 میلادی)، در چهل سالگی به رسالت مبعوث شد.

آن حضرت در حالی که در غار حرا، در حوالی مکه معظمه، به عبادت و نیایش می پرداخت، جبرئیل امین بر وی نازل شد و بر وی آیاتی از قرآن مجید را به عنوان طلیعه و آغاز کتاب هدایت و سعادت، بخواند و وی را به کسوت نبوت مفتخر ساخت. نخستین آیاتی که بر آن حضرت فرود آمد، آیه های سوره 96 قرآن مجید، یعنی سوره علق بود و در آن آمده است: بسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ. خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ. اِقْرَا وَ رَبُّکَ الْاَکْرَمُ. اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ …

به روایتی، جبرئیل امین با هفتاد هزار فرشته و میکائیل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت، کرسی عزت و کرامت آوردند و تاج نبوت و رسالت را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز این کرسی برو و خدایت را سپاس گو. به روایت دیگر، آن کرسی از یاقوت سرخ و پایه ای از آن از زبرجد و پایه ای از مروارید بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود کردند، آن حضرت از کوه حرا، پایین آمد و انوار جلال، او را فراگرفته بود، به طوری که کسی توان نظر کردن به چهره مبارکش را نداشت و بر هر درخت، گیاه و سنگی که می گذشت، وی را سجده می کردند و با زبان فصیح می گفتند: السلام علیک یا نبی الله، السلام علیک یا رسول الله.

همین که وارد خانه شد، از نور چهره مبارکش خانه خدیجه کبری(س) منور شد و آن بانوی پرهیزکار پرسید: ای محمد! این چه نوری است که در تو مشاهده می کنم؟ حضرت فرمود: این نور پیامبری است، بگو: لا اله الله، محمد رسول الله.

خدیجه گفت: من سال هاست، که پیامبری تو را می دانم و هم اکنون نیز شهادت می دهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی.

بدین گونه، خدیجه نخستین کسی بود که به همسرش حضرت محمد(ص) ایمان آورد.

از میان مردان نیز امام علی بن ابی طالب(ع)، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر(ص) به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری کرد.

از آن پس، پیامبر(ص) در کنار خانه خدا نماز می گذارد و خدیجه(س) و علی(ع) بر او اقتدا می کردند و نماز می خواندند. این سه نفر، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پرورانده و فراگیر نمودند.


  

 باعث خشنودی خدا و دوستی ملائکه است.
- باعث مباهات خداوند بر فرشتگان است.
- باعث درخشش برای اهل آسمان همانند ستارگان است.
- باعث روشنی دل است.
- باعث استجابت سریع دعا است.
- باعث پزیرش توبه و پاک شدن از گناهان از جانب حضرت حق است.
- باعث کفاره گناهان است.
- باعث زیبایی صورت و شادابی چهره و نورانی شدن آن در طول روز است.
- باعث سلامتی و تندرستی و رفع انواع بیماریهای جسمی و روحی است.
- باعث از بین رفتن غم و اندوه و تقویت نور چشم است.
- باعث تمسک یافتن به اخلاق انبیاء و اولیای خداوند است.
- باعث انجام دادن سنّت پیامبران و صالحان است.
- باعث تابش نور خدا به او می‌شود.
- باعث مهر و محبت و محبوب القلوب شدن بین مردم است.
- باعث افزایش عمر است.
- باعث جلب رزق و روزی فراوان و ادعای قرض است.
- باعث نوعی صدقه است.
- باعث نوشته شدن چهار ثواب بزرگ برای خود است.
- خداوند نه صف از ملائکه پشت سر نمازگزار قرار می‌دهد.
- کلید رفتن به بهشت و جواز عبور از پل صراط است.
- زینت آخرت و نور مؤمن در آخرت است.
- نماز شب همچون سایبانی در روز قیامت است بر سرش.
- نماز شب لباس بدن نمازگزار است در روز قیامت درحالیکه همه عریانند.
- نماز شب در روز قیامت همچون نوری در برابرش است و چشم نمازگزار نماز شب در روز قیامت شادمان است.
- نماز شب میان شخص نمازگزار و آتش جهنم همچون حائلی فاصله می‌گذارد.
- میزان اعمال خوب نمازگزار در روز قیامت سنگین است.
- نماز شب همچون تاجی در روز قیامت است بر سرش.
- چراغی است برای تاریکی قبر و برطرف کننده وحشت تاریکی قبر است.
- نماز شب همچون مشعلی نورانی است در تاریکی قبر.
- نماز شب، نمازگزار را از عذاب قبر ایمن می‌کند و برات آزادی از آتش جهنم است.


  

یک روزصبح آقا زاده های امام (ره) دیدند که امام عجیب گریه می کند، عجیب ناله می کند عین زن جوان مرده، تعجب کردند این ناله وگریه واشک ازآن چیست؟وبه چه دلیل است؟ آمدند محضرمادرشان. عرض کردند مادرعلت گریستن پدرمان چیست؟ فرمودند که علت اینگونه گریه کردنشان این است نمازشبشان قضا شده وبخاطر همین گریه می کنند.

شبه ناک را دقت داشتند ، تومکروهش دقت داشتند. نگفتند کل مکروه جائز، و اینگونه توجه می کردند تا اون لطافت را که می بینیم پیدا کردند.

گاهی بعضی ها را می بینیم نماز صبحشان هم که قضا می شود ولی عین خیالشان نیست وککشان نمی گزد، توجه ندارند واعتنایی نمی کنند، درمجالس شرکت می کنند ولی آمدن به مجلس ملاک نیست.

خود حاج آقا الهی (آغچه) می گوید که من درکاشان منبر می رفتم خب روزاول منبربود وارد شدم دیدم یک جوانی داشت خیمه ی آقا ابی عبدالله الحسین(ع) رابرای عزا داری برپامی کرد. گفتم: جوان خسته نباشی. او هم درجواب مطلبی راعنوان داشت وبه من گفت: سه روز است من کفش خود را ازپایم درنیاورده ام. من هم سؤال کردم خب حالا این سه روزنمازت راچطور خواندی؟ یک نگاه ترشی به من کرد که جوابم را سریع داد؛ گفت این چه حرفی است که می زنی؟ گفتم مگر سؤالم اشکالی داشت؟ گفت: سه روزنمازی راکه حسین قبول نکند اصلا من آن حسین را قبول ندارم، من دارم به عشق امام حسین خیمه می زنم خب نتوانستم نمازم را بخوانم؛ امام حسین اگراین سه روز نمازرا قبول نکند، اصلا من با ابی عبدالله کاری ندارم.

وبعضی ها را می بینیم که اینگونه تصورمی کنند. خب حالا یک صبح پنج شنبه هم آمد، یک زیارت عاشورا هم خواند، اما نمازصبحش قضا شد می گوید خب! اوستا کریم خودش با ما بهترتا می کند، آقا جان این حرفها نیست، این ریشه دارد، اینها علت دارد، ببین شب گذشته چه لقمه ای خوردی، درچه مجلسی نشست وبرخواست داشتی باکی هم صحبت بودی.(1)

 

_______________________________

(1)- سخنرانی حاج آقا الهی (آغچه)


  

قضا شدن نماز صبح


در چندین آیه قرآن کریم به نمازهای پنجگانه و اوقات آن¬ها اشاره شده است. مانند آیه 114 سوره هود، آیه 78 سوره اسراء و...

در سوره اسراء می¬فرماید: «) أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپادار و [نیز] نماز صبح را زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است.»

در نمازهای پنجگانه نماز صبح از اهمیت بیش¬تری برخوردار است که بنابر آیه فوق و روایات، نماز صبح مشهود فرشتگان شب و روز است.

پرسشی که بسیاری دارند این است که چکار کنیم برای نماز صبح بیدار شویم و نماز صبح¬مان قضا نشود؟ همین پرسش را از محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت دام ظله کردند و ایشان در جواب فرمود: اگر بر نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء مواظبت کنید و به آن¬ها اهمیت بدهید و آن¬ها را سر وقت بخوانید خدای متعال شما را برای نماز صبح بیدار می¬کند و نمی¬گذارد نماز صبح¬تان قضا شود.
چند نکته پیشنهادی، که از تجربه وخواندن کتب علما ء به دست آوردم
1- گناه نکردن (چرا که مانع توفیقات می شود)
2- شبها زودتر خوابیدن
3- خوردن شام سر شب
4-با طهارت خوابیدن (حتما با وضو خوابیدن )
5- وقت خواب ذکر گفتن
وهرچه که توجه انسان رابه خدا بیشتر می کند .وهمچنین از خدا هم توفیق بیدارشدن را خواستن
 

  

قضا شدن نماز صبح


در چندین آیه قرآن کریم به نمازهای پنجگانه و اوقات آن¬ها اشاره شده است. مانند آیه 114 سوره هود، آیه 78 سوره اسراء و...

در سوره اسراء می¬فرماید: «) أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا؛ نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپادار و [نیز] نماز صبح را زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است.»

در نمازهای پنجگانه نماز صبح از اهمیت بیش¬تری برخوردار است که بنابر آیه فوق و روایات، نماز صبح مشهود فرشتگان شب و روز است.

پرسشی که بسیاری دارند این است که چکار کنیم برای نماز صبح بیدار شویم و نماز صبح¬مان قضا نشود؟ همین پرسش را از محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت دام ظله کردند و ایشان در جواب فرمود: اگر بر نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء مواظبت کنید و به آن¬ها اهمیت بدهید و آن¬ها را سر وقت بخوانید خدای متعال شما را برای نماز صبح بیدار می¬کند و نمی¬گذارد نماز صبح¬تان قضا شود.
چند نکته پیشنهادی، که از تجربه وخواندن کتب علما ء به دست آوردم
1- گناه نکردن (چرا که مانع توفیقات می شود)
2- شبها زودتر خوابیدن
3- خوردن شام سر شب
4-با طهارت خوابیدن (حتما با وضو خوابیدن )
5- وقت خواب ذکر گفتن
وهرچه که توجه انسان رابه خدا بیشتر می کند .وهمچنین از خدا هم توفیق بیدارشدن را خواستن
 

  

لیله‏الرغائب

شب جمعه‏ی اول ماه رجب که به نام «لیله‏الرغائب» (شب آرزوها) معروف است، دارای عمل ویژه و منحصر به فردی است که البته ثواب آن هم فوق العاده و بی‌نظیر است. از جمله فضیلت  نماز این شب آنکه گناهان بسیار بسبب او آمرزیده شود و آنکه هر که این نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود حقّ تعالى بفرستد ثواب این نماز را بسوى او به نیکوتر صورتى با روى گشاده و درخشان و زبان فصیح پس با وى گوید اى حبیب من بشارت باد تو را که نجات یافتى از هر شدّت و سختى گوید تو کیستى بخدا سوگند که من روئى بهتر از روى تو ندیدم و کلامى شیرینتر از کلام تو نشنیده ام و بوئى بهتر از بوى تو نبوئیدم گوید من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردى آمدم امشب بنزد تو تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائى تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود من سایه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قیامت پس خوشحال باش که خیر از تو معدوم نخواهد شد هرگز وکیفیت آن چنان است که روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه میدارى چون شب جمعه داخل شود ما بین نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مى گذارى هر دو رکعت به یک سلام و در هر رکعت از آن یک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ مى خوانى و چون فارغ شدى از نماز هفتاد مرتبه مى گوئى اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ النَّبِىِّ الاُْمِّىِّ وَعَلى آلِهِ پس به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گوئى سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس سر ازسجده برمیدارى وهفتاد مرتبه مى گوئى رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِىُّ الاَعْظَمُ پس باز به سجده مى روى و هفتاد مرتبه مى گوئى سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ پس حاجت خود را مى طلبى که انشاءالله برآورده خواهد شد و بدان نیز که در ماه رجب زیارت حضرت امام رضاعلیه السلام مندوبست و اختصاصى دارد چنانچه عمره در این ماه فضیلت دارد و روایت شده که تالى حجّ است در فضیلت و منقول است که جناب علىّ بن الحسین علیه السلام مُعْتَمِر شده بود در ماه رجب و شبانه روز نماز در نزد کعبه مى گذاشت و پیوسته در سجده بود در شب و روز و این ذکر از آن حضرت شنیده مى شد که در سجده مى گفت : عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ.
. مطمئنم اگر  ثواب آن را بدانید هیچ وقت آن را ترک نمی‌کنید. گرچه اهل معرفت عبادت را فقط برای رضایت خدا انجام می‌دهند؛ به قول حافظ:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

که خواجه خود روش بنده‌پروری داند

به هرحال این شب، شب ویژه‌ای برای اهل دل و ارباب معرفت است که جا دارد مراجعه‌ای به کتاب شریف المراقبات (اعمال سال) مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی بفرمایید.

برای حسن ختام این قسمت از بحث، بخشی از سفارش پیر اهل سلوک، میرزا جوادآقا را تبرکاً نقل می‌کنیم:

... یکی از مراقبت‌های مهم در این ماه، به یاد داشتن حدیث «فرشته‏ی دعوت‏کننده» می‌باشد که از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم روایت شده است. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏و‏سلم فرمود: خدای متعال در آسمان هفتم فرشته‌ای را قرار داده که به او «دعوت‏کننده» گفته می‌شود. هنگامی که ماه رجب فرا می‏رسد، این فرشته در هر شب این ماه تا صبح می‌گوید: خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا، خوشا به حال فرمانبرداران خدا،

خدای متعال می‌فرماید: من همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، فرمانبردار کسی هستم که فرمانبردارم باشد و بخشنده‏ی کسی هستم که از من طلب بخشش کند.

ماه، ماه من، بنده، بنده‏ی من و رحمت، رحمت من است. هرکس در این ماه مرا بخواند، او را اجابت می‌کنم. هرکس از من درخواستی کند، به او عطا می‌کنم و هرکس از من هدایت بخواهد او را هدایت می‌کنم! این ماه را رشته‌ای بین خود و بندگانم قرار دادم که هرکس آن را بگیرد، به من خواهد رسید.

اگر توفیق پیدا کردید و این نماز را خواندید برای من و خواهرم هم دعا کنید.مخصوصا برای شادی روح خواهرم التماس دعا دارم


  
در تاریخ ولادت حضرت امام محمدتقی، ملقب به جواد، اختلاف است. قول مشهور این است که آن حضـرت در دهـم رجب سال 195 قمر در مـدینه چشـم به جهان گشـوده است.

کنیه آن حضرت ابـوجعفـر و پـدر گرامـی‌اش حضـرت علـی بـن مـوسـی الرضا علیهماالسلام و مادر بزرگـوارش سبیکه، معروف به خیزران است. دوران زنـدگـی جـوادالائمه علیه السلام مصادف بـا دوران حکومت مأمون و معتصم عباسی بود و معتصـم در بغداد تصمیم به قتل آن حضرت گرفت و سرانجام به وسیله ام الفضل، همسر امام و دختر مامون، آن پیشـوای معصوم را در 25 سـالگـی مسمـوم و به شهادت رسـاند.

زندگانـی امام محمدتقی، جوادالائمه علیه السلام ادامه راه خط و روش پدرش حضرت امام رضـا علیه‌السلام بـود. مـأمـون کـوشـش مـی‌کـرد که دل امـام را به دست آورد و او را به دارالخلافه نزدیک کند. او تـوطئه خـود را برای از میان بردن جنبـش و حرکت تشیع در چهار چوب خلافت عباسیان همچنان ادامه می‌داد و هدفـش این بود که بیـن امام و پایگاه مردمی او فاصله اندازد و آن حضرت را از مردم دور سازد، ولـی مـی‌خـواست به طـریقـی ایـن نقشه را اجـرا کنـد که مـردم تحـریک نشـوند.

مأمــون بـر اساس همان نقشه قـدیمـی، در جامه دوستـدار امام ظاهـر شـد و (ام الفضل) دختر خود را به ازدواج او در آورد تا از تایید امام برخـوردار باشـد و اصـرار کـرد که بـا کمال عزت در کـاخ مجلل او زنـدگـی کنـد. اما امام پافشاری مـی‌ورزید که به مدینه باز گردد تا نقشه مـامـون را در کسب تایید امام برای پایداری خلافتی که غصب کرده بـود، نقـش بر آب سازد و مشروعیت حکومت او را در دل مردم خدشه‌دار نماید.

امام جواد علیه السلام خط پدر بزرگوارش را ادامه داد و به آگاهـی فکری و عقیدتی دست یازید. فقیهان را از بغداد و شهرهای دیگر، پیرامـون خـود، در مدینه فراهـم آورد تا با او مناظره کننـد و از او بپـرسنـد و از راهنمایی‌های او بهره برگیرند.

شیخ مفید رضـوان الله علیه گوید: مأمون، امام جـواد را دوست می‌داشت، زیرا با وجود کمی سـن، شخصی فاضل بود و به درجه والا از علم و دانش رسیده بود و در ادب و حکمت و کمـال عقل، مقـامـی داشت که هیچ یک از مشـایخ زمـان بــا او برابری نمی‌تـوانست کرد.

کمی سن امام جواد علیه السلام از پدیده‌های اعجاز آمیز اوست که در روحیه حاکمان آن زمان اثری فـوق‌العاده گذاشته بـود. وقتـی پدر بزرگوارش درگذشت، از عمر امام جواد حدود هشت سال بیـشتر نگذشته بود و در همان سـن، عهده‌دار منصب امامت گردیـد.

امام با پایگاهـی مردمی طرفـدار و مـومـن به رهبـری و امامتـش بـه طور مستقیـم در مسائل دینی و قضایای اجتماعی و اخلاقی در تماس بـود.

وقتـی مأمـون، امام را به بغداد یـا مرکز خلافت آورد، امام اصرار ورزید تا به مـدینه باز گردد، مأمون با ایـن درخـواست مـوافقت کرد و آن حضرت بیشتـر عمـر شـریف خـود را در مـدینه گذرانــد.

معتصم از فعالیت و کوشش‌های او برآشفته بود، از این رو، آن حضرت را به بغداد فراخواند و هنگامی که امام وارد عراق گردید، معتصـم و جعفر، پسرهای مأمـون، پیوسته تـوطئه می‌چیدند و برای قتل آن بزرگوار حیله می‌اندیشیدند، تا ایـن که آن حضـرت در سـال 220 هجـری در آخـر ماه ذیقعده به شهادت رسیـد.(1)

از بیشتـر روایات چنیـن بر می‌آید که وقتی امام رضا علیه السلام به درخواست مـأمون به خراسان رفت، فرزندش ابوجعفر (امام جواد) را در مدینه به جای گـذاشت و مـأمـون پـس از بازگشت به بغداد در سال 204 هجری امام جـواد را به حضـور خود فراخواند تا دخترش ام الفضل را به ازدواج او درآورد، در آن هنگـام، امام آن چنـان کـــه در روایت شیخ مفیـد و دیگـران آمـده است، در آغاز ده سـالگـی بــود.

روایان روایت کـرده‌انـد که امام جـواد علیه السلام پس از ازدواج با دختر مأمـون، به اتفاق همسرش (ام‌الفضل) با بـدرقه مردم، راهـی مدینه گردید و هنگامـی که به دروازه کـوفه رسید با استقبال پـرشـور مردم رو به رو گردیـد، و آنچنان که در روایت شیخ مفید آمـده است به دارالمسیب وارد شـدند و در آنجا به مسجـد رفتند.

در محوطه این مسجد، درخت سدری بود که هنوز به بار ننشسته بود. حضرت کوزه‌ای آب خـواستند و پای ایـن درخت به وضو پرداختند، سپـس برخاسته نماز مغرب را به جای آوردند و پـس از پایان نماز، انـدک زمانـی به دعا پـرداختنـد و سپـس نمازهای مستحبی خـواندند و تعقیبات آن را به جای آوردند و در ایـن هنگام وقتی به سـوی درخت سـدر بازگشتند. مردم دیـدند که ایـن درخت به بار نشسته، در شگفت ماندنـد و از میوه‌اش خوردند. میوه شیریـن و بدون هسته بـود.

آنگاه امام را وداع گفته و در همان زمان، امام راهی مدینه شدند و تا هنگامی که معتصـم در آغاز سال 225 ایشان را به بغداد فراخواند، در آنجا اقامت داشتند؛ از ایـن پـس در بغداد بـودنـد تا ایـن که در پایان ذی العقـده همان سال، به شهادت رسیدند.(2)

روایان، سالـی را که امام، همـراه همسـرش ام الفضل از بغداد عازم مـدینه شـدنـد و نیز تاریخ سال ازدواجشان را معین نکرده‌اند. هر چنـد که روایت شیخ مفید گـویای ایـن است که آن حضرت بعد از پیروزی‌اش بر یحیی بـن اکثم در آن مناظره معروف در سن نه سالگـی، با دختـر مامـون ازدواج کرد، ولـی عبارت مسعودی در کتاب (اثبات الوصیه) القاگر آن است که امام پس از آن که به سـن مناسب ازدواج رسید، تـن به ایـن کـار داد.

در (اعیان الشیعه) آمـده است: آنگـاه امـام جـواد علیه السلام از مامون اجازه رفتن به حج خـواست و به اتفاق همسرش از بغداد قصد مدینه کرد. پـس از عزیمت امام جواد علیه السلام به مدینه، مأمون در طرطـوس وفات یافت و با برادرش معتصم بیعت شد، سپس معتصـم، امام جواد علیه السلام را فراخواند و ایشان را به بغداد آورد.

بدیـن گـونه مـی‌تـوان گفت در مـورد مدت اقـامت ایـشان در مدینه و بغـداد و تـاریخ ازدواج و وفات ایشـان در روایات، مطلب اطمینان بخـش و قابل اعتمادی که به طـور قطع بتـوان بـرداشت شخصـی از آن کـرد، وجـود نــدارد.

آنچه مسلـم است این که ایشان بیشتریـن دوره زندگی خود را در زمان مأمون طی کرد و در ایـن فاصله در تنگنا قرار نداشت و کنترلی بر ایشان صـورت نمی‌گرفت. امام چه در بغداد و چه در مدینه، از این فرصت برای انجام رسالت خود بهره‌بردای کرد؛ شیعیان نیز در مـورد امـامت او اتفـاق نظر داشته و راویـان، دهها روایت را در موضوع‌های مختلف از وی نقل کرده‌اند.

بحث را با ذکر روایتی از امام جواد علیه السلام به پایان می‌بریم که فرمودند:
هر بنده‌ای آنگاه حقیقت ایمان خود را کامل می‌کند که دیـن خود را بر شهوت‌های خویـش ترجیح دهـد، و هلاک نمی‌شود مگر آن که هوای نفس و شهوتش را بر دینش ترجیح دهد.

پی‌نوشت‌ها:
1ـ پیشوایان ما، ص 246ـ 255.
2ـ در سال درگذشت امام جـواد اختلاف تاریخـی وجـود دارد، عده‌ای آن را سال 220 و بعضی دیگر آن را سال 255 گفته‌اند.


منبع خبر: کتاب سیره و سخن پیشوایان


  

این مراسم معمولا عصر چهارشنبه که باور این است که روز یاد شده متعلق به امام جواد (ع) است برگزار می شود. زنان معمول در خانه ای دعوت شده و شروع به خواندن دعای توسل می کنند. وقتی به امام جواد (ع) رسیدند 114 یا 140 بار می گویند یا جواد الائمه ادرکنی. ختم این ذکر که تمام شد، بقیه دعای توسل خوانده می شود. بعد از آن ذکر مصیبت حضرت جواد الائمه خوانده شده و مردم حاجات و دعاهای خود را بر زبان می آوردند. معمولا بعد از ختم مراسم پذیرایی مختصری بسته به نظر صاحب خانه ا ز میهمانان به عمل می آید.
ختم امام جواد (ع) در برخی از محلات قم چندان معمول شده که هر هفته به نوبت در خانه های مختلف محله برگزار می شود و تقریبا بی وقفه ادامه دارد.#


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ